آرمان قند عسلآرمان قند عسل، تا این لحظه: 15 سال و 7 ماه و 9 روز سن داره
باران شیرین عسلباران شیرین عسل، تا این لحظه: 9 سال و 10 ماه و 21 روز سن داره

♫♫♫ آرمان آرزوهایمان ♫♫♫

صدای پای بهار 92

دلت آبى تر از دریا عزیزم به کامت گردش دنیا عزیزم  الهى همیشه چون گل بخندى    بهارانت خوش و زیبا عزیزم نوروز 91 (سفرع هفت سین هتل صفاییه یزد) عزیز مامان  از اعماق وجودم سال خوب و شاد همراه با سلامتی را از خداوند برایت میخوام. سال 91 سال خوبی برامون بود.گرچه پستی و بلندی زندگی در اواخر سال  کمی باعث ایجاد تغییر و تحول در درونمون شد ولی همونشم جای شکر داره که تا حالاش تونستیم پستی را طی کنیم و از بلندیش هم لذت ببیریم. عکس نوروز با سفره هفت سین امسال در مهد در تاریخ 16 بهمن بود....شب قبل رفته بودی آرایشگاه مردانه تا موهات برای عکس و سفر حج م...
27 اسفند 1391

من در تعجبم

سلام گل مامان عزیز و خوشگل مامان واقعا من در تعجبم چرا آرمان من مثل بچه های دیگه بعضی چیزها را نمیخوره؟ آرمان پیتزا نمیخوره: نه خونگی نه مال بیرون... آرمان بچه ای است که بیشتر از 1 سال و نیمه که پیتزا نخورده.اون اصلا رغبتی به هیچ نوع پیتزا نداره و همین امر باعث شده ما هم تو این مدت خیلی کم پیتزا بخوریم. آرمان بوی پنیر پیتزا را دوست نداره و فقط قبلانها چندبار پیتزا خورده و دیگه تموم......فقط مرغ سوخاری دوست داره. آرمان تا حالا سوسیس و کالباس نخورده: ما اگه تو خونمون غذا نداشته باشیم اصلا روی غذا حاضری مثل سوسیس و کالباس نمتونیم حساب کنیم.البته گاهی من و پدر میخوریم ولی آرمان اصلا نمیخواد سوسیس را امتحا...
17 اسفند 1391

عکسهای سفر حج آرمانی

سلام عکسهای یادگاری سفر خوب حج آرمانی (مربوط به بهمن 91) آرمان در فرودگاه در مسیر رفت با کارت مشخصات شخصی اش   نمایی از شهر مدینه از هتل (طبقه 14)   آرمان در حیاط حرم پیامبر(ص)   نمایی از حیاط حرم پیامبر با چترهای بزرگی که فقط روزها باز میشدند و شبها بسته بودند آرمان روبروی باب جبرئیل در حرم پیامبر(ص) آرمان در مقابل مسجد ذو قبلتین نمای کوچکی از شهدای احد نمایی از کوهای احد حرم پیام...
15 اسفند 1391

پستی از آرمان

این پست توسطآرمان در 15 بهمن تایپ و و با اشکال تزیین شده.حیفم اومد نمونه کارش را نگذارم. 0پ   و پ پ   گپک پگک پکگگگگ گگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگپ منننننننن ننننچکگمن/ـ«گذدگ/ذر /ذ د/و / دذ" إ// رئ ر/چچذ/ئ/  ئذذذذذذذذذذذذذذچلئجججججججکککککککککککککدکئدجگ پپپ ...
14 اسفند 1391

آرمان به سمت خانه خدا

پيش از اينها فکر مي کردم که خدا   خانه اي دارد کنار ابرها مثل قصر پادشاه قصه ها خشتي از الماس خشتي از طلا پايه هاي برجش از عاج و بلور بر سر تختي نشسته با غرور ماه برف کوچکی  از تاج او   هر ستاره، پولکي از تاج او اطلس پيراهن او، آسمان نقش روي دامن او، کهکشان   رعدو برق شب، طنين خنده اش سيل و طوفان نعره توفنده اش دکمه ي پيراهن او، آفتاب برق تيغ خنجر او مهتاب  هيچ کس از جاي او آگاه نيست هيچ کس را در حضورش راه نيست بيش از اينها خاطرم دلگير بود   از خدا در...
17 بهمن 1391

یادمان باشد که ......

یادم باشد حرفی نزنم که به کسی بر بخورد   نگاهی نکنم که دل کسی بلرزد   خطی ننویسم که آزار دهد کسی را   یادم باشد که روز و روزگار خوش است   وتنها دل ما دل نیست   یادم باشد جواب کین را با کمتر از مهر جواب دو رنگی را با کمتر از صداقت ندهم   یادم باشد باید در برابر فریادها سکوت کنم   و برای سیاهی ها نور بپاشم   یادم باشد از چشمه درسِ خروش بگیرم   و از آسمان درسِ پـاک زیستن   یادم باشد سنگ خیلی تنهاست ... یادم باشد باید با سنگ هم لطیف رفتار کنم مبادا دل تنگش بشکند   یادم باشد برای درس گرفتن و درس دادن به دنیا آمده ام...
13 بهمن 1391

داستان خانم گاوه و شیرو

سلام به عزیزک مامان داستان خانم گاوه از اونجایی شروع شد که پارسال به همرا ه دوست خوب وبلاگیمون آریا عزیز و مامان مهربونش رفته بودیم سرزمین عجایب و اونجا یونیسف غرفهای داشت برای تشویق بچه ها به شیر خوردن .اونجا بود که به بچه ها یک پاکت شیر و یک بسته جایزه بنام شیرو   دادن. ماجرای اون شیروی جایزه که شامل پوستر بزرگ از شیرو و یک کتاب داستان و یک بازی و یک خط کش قد کودکانه و تعدادی برچسب بود از اینقرار بود که شیرو قصه یک بچه  شیری هستش که هر روز سه لیوان شیر میخوره و به کسانی که شیر نمیخورن با تردستی که فرشته شیر بهش یاد داده پاکت شیر ظاهر میکنه و میده تا اونها هم شیر بخورن و قوی بشن. ما خطکش قد شیرو را ت...
12 بهمن 1391

بار دیگر تاریخی رند در زندگیت

سلام امید زندگیم امروز٤سال و ٤ ماه و٤ روزه شدی...مبارکت باشه پسرم ٤ سال  ٤ ماه ٤ روز   آرمان ٤سال و ٤ ماه و ٤ روزه  ٩١.١١.٢ عکسهای امروز در ادامه مطلب امروز 4 سال و 4 ماه و 4 روزه شدی...مبارکت باشه پسرم ٤ سال ٤ ماه ٤ روز    آرمان  ٤ سال و ٤  ماه و ٤  روزه  ٩١.١١.٢ امروز طبق معمول صبح ساعت 8 بیدار شدی و صبحانه را در مهد در کنار دوستانت خوردی.تعدادی از عکسهایی که از دوربین آنلاین مهد برات گرفتم تا جریان کلاسی امروزت را برات ثبت کرده باشم.بعد از اینکه ن...
2 بهمن 1391

سلام بر زمستان (عکسهای یلدا در مهد)

سلام پسرم اول از همه شب یلدات مبارک و دوم رسیدن فصل زمستان فصلی که برای شما بخاطر بارش برف و برف بازی بسیار لذتبخش و دوستداشتنیه را تبریک میگم.امیدوارم خونه دلت همیشه گرم باشه.   دلم را چون اناري کاش يک شب دانه مي کردم به دريا مي زدم در باد و آتش خانه مي کردم چه مي شد آه اي موساي من، من هم شبان بودم تمام روز و شب زلف خدا را شانه مي کردم نه از ترس خدا، از ترس اين مردم به محرابم اگر مي شد همه محراب را ميخانه مي کردم اگر مي شد به افسانه شبي رنگ حقيقت زد حقيقت را اگر مي شد شبي افسانه مي کردم چه مستي ها که هر شب در سر شوريده مي افتاد چه بازي ها که هر شب با دل ديوانه مي کردم يقين دار...
1 دی 1391

آرمان میره دیدن عمو قناد

سلام مدتهاست که آرمان با دیدن برنامه های مختلف بچه ها و همینطور حضور اونها در این برنامه ها دلش میخواست که تو یکیشون شرکت کنه.حالا ما هم کلی اس ام اس به هر کدوم از این برنامه ها زدیم و ایمیل فرستادیم.فکر کنم پارسال بود که به برنامه عمو قناد (جمعه به جمعه خونه به خونه ایمیل زدم یا اس ام اس فرستادم.برنامه عمو پورنگ را که نگو که بیشترین اس ام اس من فقط به این برنامه بوده که هنوز خبری نیست.برنامه خاله شادونه که 5 ماه پیش زنگ زدم و اسم بچه ها را دادم تا همین ماه پیش که خبری نشد و دوباره تماس گرفتم و مجددا اسم بچه ها را  دادم.آرمان اینقدر با حسرت به بچه های داخل استدیو نگاه میکرد و میگفت مامان برای من جا...
15 آذر 1391