آرمان قند عسلآرمان قند عسل، تا این لحظه: 15 سال و 7 ماه و 4 روز سن داره
باران شیرین عسلباران شیرین عسل، تا این لحظه: 9 سال و 10 ماه و 16 روز سن داره

♫♫♫ آرمان آرزوهایمان ♫♫♫

بوی ماه مدرسه

سلام پسر مهربونم شهریور داره یواش یواش به انتها میرسه و شما و بیشتر ما در انتظار تحول بزرگ زندگی شما هستیم.هیاهو و غوغای خاصی تو دل مامان هستش و باورش نمیشه پسر کوچولو دیروزش اینقدر بزرگ شده که امسال کلاس اولی میشه.بعد از نوروز 93 و مصاحبه در چندتا مدرسه آخر تو مدرسه ای که با پرس و جوهای زیاد انتخابش کردیم ثبت نام شدی.اون زمان خیلی نگران بودم چون شما متولد 28 شهریور هستی و یقینا کوچولوترین کلاس اولی مدرسه.اولش اصرار داشتم که امسال هم پیش دبستانی بمونی تا یکسال بزرگتر و عاقلتر بشی و سال بعد بری مدرسه.آخه هرچی فکر میکنم میبینم چرا خانم دکتر زنان اون زمان بخاطر چندتا مسئله کوچیک با سرنوشت تو اینطور بازی کرد و تو را بجای 1...
25 شهريور 1393

استقلال یا پرسپولیس؟؟؟؟ مسئله این است .....

سلام به پسرم که تو این مدت اصلا نتونستم بیام براش چیزی بنویسم خوب بیشتر مشغول خواهرش هستیم و داریم با روزگار که کمی ما را گیج کرده خودمون را سازگار می کنیم. بقیه در ادامه مطلب آرمان بعد از عید نوروز 93 امسال دیگه مهد نرفت و خونه موند تا 2 ماه انتهایی را با مامان در کنار هم دقایقی بیشتری در کنار هم باشند که هرچه به انتهای بارداری میرسید شرایط سختر هم میشد و خلاصه خیلی عذاب وجدان داشم که نمیتونستم آرمان را کلاس یا پارک ببرم و این مسیولین به عهده پدر افتاد.بعد از تحقیقات زیاد دوست داشتم که آرمان تابستان استخر بره که پدر فوتبال را هم پیشنهاد داد که البته باشگاه شهید کشوری گزینه  ما بود. آخر پدر زورش چربید و پسر را فرستا...
29 مرداد 1393

اندر احوالات آرمان و خواهر جدیدش

سلام به عزیزانم آرمانم و بارانم بعد از گذشت چند ماه انتظار آخر خواهر آرمان زمینی شد.البته آرمان از ماه اول از وجود عضو چهارم خبر نداشت و اون هم بخاطر این بود تا زمان انتظار 9 ماه براش طولانی نشه پس به صلاح دید بعد از گذشت 4 ماه ابتدایی آرمان خبردار شد و از همون اول هوای عضو چهارم را در همه جا داشت البته مواظب مامان هم بود و در اون دوران کمکهای زیادی بهش کرد. من هم باید از وجود نازنین پسرم بخاطر شرایطم تشکر و معذرت خواهی بابت بعضی بی حوصلگیها در اون زمان ازش داشته باشم. بعد از مشخص شدن جنسیت همش چشمش به اجناس دخترونه بود و هرجا جنس دخترونه ای میدید با اجازه ما برای خواهرش می خرید.برای ما دور از انتظار بود که در خریدها ا...
10 تير 1393

آرمان و جشن نوروز 93

  بـنام خدای بهار آفرین ....... بهار آفرین را هزار آفرین   به جمشید و آیین پاکش درود ........... که نوروز از او مانده در یادبود . . . خاطره و عکس در ادامه مطلب... جشن نوروز امسال آرمانی در تالار معلم روز پنج شنبه 22 اسفند 92 از ساعت 8.30 تا 12.15 با شادی بسیار برگزار شد.این دومین جشن نوروز آرمان بود.اولیش مربوط به نوروز 91 بود مدیریت قبلی مهد در داخل خود مهد جشنی کوچیک برگزار کرد.جشن 92 باز در تالار معلم توسط مدیریت جدید با شکوه برگزار شده بود که آرمان بخاطر عدم تمرین مراسم به دلیل مقارن بودنش با سفر حجمون نتونست شرکت کنه ولی امسال برای جشن نوروز 93 از آبان ماه تمرین کرده...
25 اسفند 1392

باز هم تاریخی رند در زندگی آرمانم

سلام پسر مهربونم بازم هم تاریخی رند در زندگی شما پسر مهربونم امروز یعنی سوم اسفند ماه سال 1392 شما 5 سال و 5 ماه و 5 روزه شدی   این هم عکسی از آرمانی در 5 سال 5 ماه و 5 روزگیش مبارکت باشه آرزوم اول سلامتی شما  و بعدش عاقبت به خیریت عزیزکم ...
5 اسفند 1392

خدا حافظی با اولین دندان شیری نزدیک است

سلام به پسرم که داره یواش یواش وارد مراحل بالاتری تو زندگیش میشه که وقتی تو اون جریان بیافته کلی با حال و هوای این روزهاش فرق میکنه. مدتهاست که مدام حسرت همین روزها و روزهای قبل تر را می خورم.آلان با آرامش هرزمان که بخوام بغلت میکنم ...زیر گردنت را بو میکنم.....وقتی خوابی کف دستات و گاهی صورتت را بوس میکنم.تو خواب به چهرت نگاه میکنم و لذت میبرم.....در آغوش میگیرمت و تو هم از اینکه من را اینقدر صمیمی و با فشار و علاقه در آغوش میگیری لذت میبری و حتی بوس های محکمی بر روی لپهای هم می کنیم...کلی از مهد و از خیالاتت برام حرف میزنی که همه بوی بچگی داره....ولی میدونم که این روزها چند وقت دیگه تموم میشه و نه از اون بغلهای گرم و صمیمی...
23 بهمن 1392
31605 0 13 ادامه مطلب