خاطرات مهر و آبان و آذر کلاس اول آرمان (93)
سلام پسر مامان خیلــــــــــــــــــــــــــــــــــــی وقته که نتونستم بیام و برات از خاطرات مدرسه و کلا خاطرات ماهای مهر و آبان و آذر بنویسم.خیلیییییییی طولانی شده و تا حالا وبلاگت اینقدر بدون مطلب تازه نمونده بود. سرمون حسابی گرم درس و مدرسه شما و کارهای خواهر کوچولوته. اول هر چیز یک عکس دوستانه با خواهر و برادر مهربان این را در ابتدا توضیح بدم که آرمان به خواهرش میگه آجی که داریم یواش یواش بهش یاد میدیم همون باران خالی بگه و اینکه آرمان خواهرش را از زور زیاد دوست داشتن گاهی له میکنه و گاهی هم شیطونک تو جلد بچگانه رفته و سیخونکی به خواهر بی دفاع خودش میزنه که در کل از دور قشنگ و خنده داره ...