آرمان قند عسلآرمان قند عسل، تا این لحظه: 15 سال و 7 ماه و 9 روز سن داره
باران شیرین عسلباران شیرین عسل، تا این لحظه: 9 سال و 10 ماه و 21 روز سن داره

♫♫♫ آرمان آرزوهایمان ♫♫♫

خاطرات مهر و آبان و آذر کلاس اول آرمان (93)

1393/9/4 11:25
نویسنده : مامان آرمان
11,635 بازدید
اشتراک گذاری

سلام پسر مامان

خیلــــــــــــــــــــــــــــــــــــی وقته که نتونستم بیام و برات از خاطرات مدرسه و کلا خاطرات ماهای مهر و آبان و آذر بنویسم.خیلیییییییی طولانی شده و تا حالا وبلاگت اینقدر بدون مطلب تازه نمونده بود.

سرمون حسابی گرم درس و مدرسه شما و کارهای خواهر کوچولوته.

اول هر چیز یک عکس دوستانه با خواهر و برادر مهربان

این را در ابتدا توضیح بدم که آرمان به خواهرش میگه آجی که داریم یواش یواش بهش یاد میدیم همون باران خالی بگه و اینکه آرمان خواهرش را از زور زیاد دوست داشتن گاهی له میکنه و گاهی هم شیطونک تو جلد بچگانه رفته و سیخونکی به خواهر بی دفاع خودش میزنه که در کل از دور قشنگ و خنده داره بجز زمانی که گریه آجی دربیاد.البته در کل اصلا حسادت در کار نیست و مردم آزاری بچگانه است که همه بچه ها کم یا بیش دارند.

از خاطرات ماههای مهر و آبان و آذر مدرسه که صبحها ساعت 7.20 سرویس میاد دنبالت و 7.30 زنگتون میخوره و 7.45 شروع کلاس هستش.روزهای شنبه و دوشنبه ورزش دارید که شنبه ها ورزش فوق برنامه است و دوشنبه ساعت ورزش رسمی هستش.شنبه ها براتون کلاس چورتکه گذاشتند که با عنوان درس مهارت اون را از اول آبان دنبال میکنی.روزهای یکشنبه و دوشنبه و سه شنبه هم درس زبان در مدرسه دارید.درسهای کامپیوتر و هنر هم جدا.یکماه اول فقط لوحه نویسی داشتید و تقریبا از اوخر مهر باسواد شدی و حروف آ ا و ب و ت و م و س و ن و او و ر و د و ز و  ای و ش و ه را تا حالا یاد گرفتی.کتابها با زمان ما کاملا تغییر کرده و حروف به ترتیب الفبای قدیمی آموزش داده نمیشه.

 

اولین دفتر مشق و دومین صفحه لوحه نویسی همراه با نقاشی

  

اولین آموزش حروف با حرف آ و مشق و دیکته منزل

شعرها را مجبور نیستید حفظ کنید و هرکی علاقه داشت حفظ میکنه.ریاضی هم عوض شده و همچنین علوم.کتابهات همه در قطع A4 هستش همراه با CD خودش.همه کتابها بنا به سفارش معلم قبل از شروع کلاسها سیمی شد و تحویل مدرسه دادیم.کتاب فارسی دوتا داری که یکیش را هر روز میبری و میاری و دیگری در مدرسه میمونه و گاهی معلم میفرسته خونه تا ما نگاهی بهش بکنیم.کتاب علوم را سه شنبه ها و قرآن را چهار شنبه ها میبری.کتاب ریاضی همیشه تو مدرسه است و گاهی میاری خونه برای اطلاع ما.کتاب کمک آموزشی ریاضی گاج را هم تو مدرسه کار میکنید و باز گاهی میاری خونه .هفته ای چندبار آموزش هوشمند دارید که خانمتون سی دی های میشا و کوشا را براتون بنا به آموزشش میگذاره.تو این مدت سه بار جلسه اولیا با معلم حدود یکساعت به شکل عمومی بود و بنا به برنامه جلسه خصوصی با بقیه معلم هات هم بوده.جلسه آموزش خانواده ها مثل اخلاق و تربیت اسلامی و روش زندگی هم برگزار شده که البته من نتونستم برم و فقط جلسات اولیا و مربیان را میرم.روز جهانی کودک از طرف مدرسه بهتون هدیه آبرنگ پلیکان دادند.وقتی آموزش حروف الفبا آغاز شد بنا به سفارش معلم خوبت هر مادر به نوبت یک خوراکی یا شی که اولش با حرف آموزشی مطابقت داره را همراه با کاردستی حرف مورد نظر برای تشویق بیشتر آماده میکنه و تو کلاس بینتون پخش میشه.نوبت ما تو آبان ماه بود که برای آموزش حرف م بهمون مداد فانتزی افتاد که معلم سفارش کرده بود.تو این مدت سه بار پوستر برات تهیه کردم و البته چندین بار کاردستی کلاژ.یکبار برای درس سایه های علوم و یکبار برای آموزش حروف آا و ب  یکبار هم برای درس رشد و شناخت اجزا گیاهان با کمک شما و خمیر بازی پوستر دستی تهیه کردیم.

تو این پوستر که اولین کارمون بود خودت با من عکسها را گرفتیم و من تنظیم کردم.این پوستر اول تو کلاستون و بعدا تو برد کنار دفتر مدیر نصب شده.

این را خودم اضافه کار کردم و بهت دادم و در برد کلاسی نصب بود.

  

  

اینها هم پوسترهای فارسی حروف آ ا و ب بود

این هم پوستر علوم مراحل رشد گیاه که با کمک خود آرمان با خمیر بازی درست کردیم..البته درخت نهایی  و خورشید و ابرها با مقوا است ولی بقیه اجزا با خمیر بازی هستش.

این هم نوبت ما از آموزش حروف که حرف م به ما افتاد و مداد فانتزی سرش شده با کاردستی حرف م روی کاغذ رنگی به شکل بازم مداد در سبد تزیین شده تقدیم به بچه های کلاس

 یکبار پدر و یکبار من در مورد بی ادبی بچه های مدرسه به مدرسه رفتیم که چقدر تو این مدت آموزشهای بدی از بعضی بچه ها گرفتی و گاهی ناخواسته در عوالم خودت اونها را تکرار میکنی.متاسفانه معلمت گفت امسال یک باند بچه بی تربیت و فوق العاده شلوغ و بی ادب در کلاسش افتادند که بقیه را هم تحت تاثیر قرار میدن.البته گفت سعی میکنه که شما را در کنار بچه های آرومتر بشونه که تو را اذیت نکنند.راستی بخاطر تمیز نوشتن مشقات خانم معلم دو هفته پیش  به شما و سه نفر دیگه جایزه داد.حالا جایزه چی بود.یک ماشین کوچیک بازی.معلم از روز قبل از دادن جایزه بهتون گفته بود و کلی ب ذوق برای من تعریف میکردی و انتظار روز بعد را میکشیدی و شب با خیالات جایزه و صبح روز بعد هم با ذوق اون از خواب بیدار شدی و کلی با غرور و تشویق رفتی و جایزه را از خانم گرفتی.مبارکت باشه گلم.

خانم بیچاره هر روز تو دفترهای شما مهر و استیکر میچسبونه که زمان ما اینطور نبود.هر روز هم اگه مهر و استیکر نزنه حتما حتما یک شعر خوب و متفاوت از روز قبل پاییت دیکته کلاسی و یا مشق کلاسی مینویسه که برای تشویق لحظه ای خوبه.دوره ما اگه 5 تا بیست میگرفتیم و ستاره های چسبونده شده 5 یا 10 تا میشد یک کارت صدآفرین و اگه 5 تا کارت صدآفرین داشتیم یک کارت 1000 آفرین می گرفتیم.

آخر هفته پیک آدینه دارید که غیر از مشق و دیکته شبت هستش.هر هفته هم دوبار روان خوانی دارید که هم باید خوب بخوانید هم خوب بنویسید.مادر شوهرم گفته اولین دفتر مشقت را برات نگه دارم چون کلی خاطره خواهد داشت.آخرهای دفتر اول مشق برای اینکه زود تموم بشه گشاد گشاد مینوشتی.اوایل ترفندهای مداد قرمز و سیاه را بلد نبودی و خیلی طول میکشید تا یک صفحه لغت بنویسی بخصوص برای عوض کردن مدادهات....تا اینکه بهت یاد دادم اول کلمه ها را بنویس و فاصله بده و آخر سری خط فاصله های قرمز را بکش ....خودم اینکار را میکردم.حالا خودت اوستا شدی که خط فاصله ها را بزرگ میگذاری و یا کلمات را با فاصله مینویسی که زود تموم بشه.البته از وقتی که دفتر نو برداشتی دوباره بهتر شده.فقط یک دفتر مشق داری که تو همون دیکته خونه و کلاس را مینویسی . یک دفتر روزنگار و یک دفتر زبان.یک دفتر دیکته مخصوص کلاس داری که فقط هفته ای یکبار توش دیکته کلاسی مینویسید.چغلی کردن را خوب یاد گرفتی و تا چیزی میشه زود میرید و به خانم معاون یا معلم خودت یا معاون اصلی مدرسه از هم چغولی میکنید.البته تا همین چند وقت پیش تو همیشه مظلوم واقع میشدی و بچه ها کار غلط میکردند و بعد تو را تو دردسر میانداختند ولی انگار کمی زرنگ شدی و تو هم ترفتد اونها را خوب یاد گرفتی.بعضی موقع ها هم که تو خونه با هم سر دیکته نوشتن که واقعا صبر ایوب میخواد باهات دیکته کار کنیم ازم دلخور میشی و بهم میگی فردا میرم و به اقای صعودی که معاون اصلی مدرسه ات اسمت را میدم.من هم کلی تو دلم بهت میخندم.تا همین چند وقت پیش بخاطر بازیگوشی تو زنگ تفریح خوراکی نمیخوردی ولی مدرسه قانون گذاشته که همه باید خوراکی بیارن و باید هم بخورن وگرنه مورد انضباطی براتون به حساب میاد.ناهار هم ای کما بیش میخوری.

روز قبل از تاسوعا در آمفی تأتر مدرسه سینه زنی کردید.هفته کتاب و کتاب خوانی هم تو مدرسه نمایشگاه کتاب بود که شما بنا به انتخاب خودت برای اولین بار برای خودت کتاب انتخاب کردی و خریدی.

 

اولین کتابهایی که خودت از نمایشگاه کتاب مدرسه خریدی

چهارشنبه 5 آبان هم از طرف مدرسه برای اولین بار رفتید اردو...حالا کجا؟؟؟ کانون پرورش فکری کودکان.این هم اولین تجربه اردو شما بود که با اتوبوس برای تماشای یک نمایش کودکانه به اونجا رفتید.

تو این مدت هم یکبار با مامان دوتایی رفتیم سینما برای تماشای شهر موشهای 2 که هم من خیلی لذت بردم و به خاطرات زمان خودم و شهر موشهای 1 رفتم و هم شما برای اولین بار در سینما آروم گرفتی و راحت فیلم را تماشا کردی و بعدش هم CD شهر موشهای 1 را برات خردیدم.

دومین گردش هم رفتن به سرزمین عجایب بود که خانواده چهار نفری ما راهی شدیم و شما هم کلی استفاده کردی گرچه زیاد حوصله نداشتی.

برای اولین بار هم در عمرت در آذرماه رفتی دندانپزشک چون پنجمین دندان شریت که از دندانهای جلویی بالایی بود یکماهی بود که لق بود و کج شده بود و خوردن را بخصوص گاز زدن را برات سخت کرده بود ولی نمی افتاد تا به دست دندانپزشک از جا درآورده شد.

پسندها (4)

نظرات (2)

مامان معصومه
24 دی 93 16:20
قررررررررررررررررررررررررررررربووووووووووووووووووونتووووووووووووون برم من چقدر بزرگ شدی خاله فدات شم نی نی نو رسیده مبارک الهی فداشون بشم من ببوسشون عزیزای دلم و
مامان آرمان
پاسخ
سلامممم.ممنونم عزیزم.خیلی کم پیدایی......
مامان شیرین
9 اسفند 93 22:40
سلام ماشالله به پسرت دیگه داره با سواد میشه و امیدوارم موفق و سلامت باشه.