لعنت به این هوای آلوده
سلام پسر مامان
ما تو شهر تهران زندگی میکنیم.پرجمعیت ترین و شلوغترین و آلوده ترین شهر در ایران.وقتی هوا رو به سردی میره غصه ما میشه برگردون هوا و آلودگی.من زمانی که بچه مدرسه ای بودم تو فصل های پاییز و زمستون سرفه و سینه درد داشتم و حالا خیلی از بچه ها اینطورند.البته خدا را شکر فعلا شما پسرم اینطور نیستی.امروز چهارشنبه 6 آذر 92 چهارمین روزی هستش که مهدها و مدارس ابتدایی از ابتدای سال تحصیلی بخاطر هوای آلوده تعطیل شدند.البته روزهای آلوده ای هم داشتیم که تعطیلی در کار نبوده... مثل چند روز پیش.گاهی هم فقط طرح زوج و فرد از درب منازل هستش که تعطیلی در کار نیست ولی ما بخاطر اینکه یک ماشین با یه پلاک داریم اگر با آژانس نریم مهد عملا مهدت از جانب خودمون تعطیل میشه.من هم مدتی بود بعد از اینکه شما را میذاشتم مهد میرفتم پارک محلمون پیاده روی که باز بخاطر آلودگی هوا از این امر مهم که ورزش در محیط سالم پارک بود محدود به محیط بسته خونه شدم. و تو خونه هم ورزش زیاد حال نمیده.
تو مقاله ای خوندم در تهران هر 5 دقیقه یک نفر بخاطر آلودگی از بین میره و متاسفانه از این یک نفرها در هر 5 دقیقه یکیش قسمت پسر همسایمون شد که متاسفانه هفته گذشته از بینمون رفت.هومن پسر 14 ...15 ساله ای که واقعا بچه خوبی بود.اون به همراه خانوادش (پدر و مادر و خواهرش هیلا) دقیقا 7 سال پیش همسایه ما شدند.اون موقع فقط 7..8 سالش بود و یه پسر کمی لاغر ولی ورزشکار که هفته ای چند روز عصرها با پدر یا مادرش میرفت کاراته و رنگ کمربندهاش به سرعت پیشرفت میکرد.خیلی مودب و فهمیده بود...البته این در مورد خواهرش هم صادقه.خانواده خیلی خوبی هستند که متاسفانه خدا چیز دیگری براشون رقم زده.حدود نیمه مهرماه امسال با آزمایشی که ازش گرفته میشه دکترها پی به بیماری خطرناک اون میبرند.سرطان خون.....پدرش که استاد دانشگاه است و سالها داره در مورد آلاینده های موجود در محیط زیست و مواد شیمیایی و اثرات و بیماریهای به وجود آمده در نتیجه تماس با این مواد را به دانشجوهاش درس میده حالا فرزندش مبتلا به بدترین شکل بیماری شده.دکترهای خارج جواب داروهای مصرف شده را خوب میدونند ولی همین که درمان سخت شیمی درمانی اغاز میشه دچار مشکلات جسمی شدید شده و بعد از 2 روز در کما بودن دقیقا یک هفته پیش از پیش ما میره.
پنجشنبه 30 ابان وقتی همسایه پایینی بهمون خبر داد در شوک بودیم.اصلا باور کردنی نبود.پسر خوب و باهوش که خودش اصلا فکرش را نمیکرد که به این زودی از پیشمون بره و تا روز آخر و دم آخر شیمی درمانی با کتاب مدرسه همراه بود.وقتی شنیدم شوکه بودم.کلی براش گریه کردم و همش از خدا سوال میکردم که چه حکمتی پشت فوت این بچه بوده.خدا هیچ پدر و مادری را با فرزندش آزمایش نکنه.فقط به یاد خاطرات و دیدنهای گاه و بیگاه اون میافتم.در مراسم ختمش صحبت از این بود که اون آلان در مکانی بهتر از این دنیای خاکی داره زندگی میکنه و چون گناهی نداشته در آرامش حتمی است ولی خانواده اش....چقدر برای خانوادش سخته.......باز به فکر پدر و مادرشم که چطور از دست دادن فرزند نوجوانشون را دارند تحمل میکنند.خدا بهشون صبر بده.........لعنت به این هوای بد.
برای شادی روحش و صبر و استقامت برای خانوادش صلوات