آرمان قند عسلآرمان قند عسل، تا این لحظه: 15 سال و 7 ماه و 13 روز سن داره
باران شیرین عسلباران شیرین عسل، تا این لحظه: 9 سال و 10 ماه و 25 روز سن داره

♫♫♫ آرمان آرزوهایمان ♫♫♫

شعر باز باران

1392/9/17 19:29
نویسنده : مامان آرمان
852 بازدید
اشتراک گذاری

 دو هفته پیش آرمان به مدت یه روز مریض شد.تب کرده بود و چون شب بود بردیمش بیمارستان کودکان طالقانی.بچه های مریض در صف انتظار معاینه زیاد بودند.همه از اون ویروسهای تب و استفراغ گرفته بودند.خدا را شکر آرمان اون علایم را نداشت.ما تا نوبتمون بشه تو ماشینمون منتظر بودیم که باران هم میومد.آرمان تو بغلم بود و برای اینکه سکوت را بشکنم و توجه آرمان را از تبی که داشت پرت کنم آروم شعر باز باران را که تو کتاب دبستان میخوندیمش و باید حفظ میکردیم را شروع کردم به زمزمه.وقتی شعر را که همراه بود با بارش زیبای باران را میخوندم چقدر آروم شدم.آرمان هم خوشش اومده بود و با اینکه حال نداشت میگفت دوباره بخون.بیشتر شعر را حفظ بودم اما چند بیت انتهایی را یادم نمی اومد.بعدا سر حوصله شعرش را سرچ کردم و چون تو روزهای بعد بخصوص روزهای بارانی ارمان اصرار داشت اون را دوباره براش بخونم و اون هم سعی کرده قسمتهاییش را حفظ کنه تصمیم گرفتم شعرش را براش اینجا بزارم. 

 

باز باران با ترانه

با گوهرهای فراوان

می خورد بر بام خانه

یادم آرد روز باران

گردش یک روز دیرین

خوب و شیرین 

توی جنگلهای گیلان

کودکی ده ساله بود

شاد و خرم

نرم و نازک

چست و چابک

با دو پای کودکانه

می دویدم همچو آهو

می پریدم از لب جوی

دور میگشتم زخانه

می شنیدم از پرنده

از لب باد رونده

داستانهای نهانی

رازهای زندگانی

بس گوارا بود باران

وه چه زیبا بود باران

میشنیدم اندر این گوهر فشانی

رازهای جاودانی

پندهای آسمانی

بشنو از من کودک من

پیش چشم مرد فردا

زندگانی خواه تیره خواه روشن

هست زیبا ...هست زیبا.... هست زیبا

به یاد روزهای خوب دبستانم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (6)

مامان ریحان
17 آذر 92 18:59
سلام ایشالا که بلا دوره و حال آرمان جونم الان بهتره واقعا یادش بخیر چه روزایی داشتیم ما این قالب وبلاگتون خیلی با حاله ریحان الان روی پای من نشسته و همش دستش تو موسه که می خوام ببرم بالا تام و جریو ببینم قالب قبلی هم انگری برد بود هم همین اوضاع رو داشتم باهاش خصوصی
مامان آرمان
پاسخ
سلام.بله خیلی بهتره.ارمان هم چون عاشق تام و جری هستش براش گذاشتم.
سمانه مامان پارسا جون
21 آذر 92 11:50
وای این مریضیها خیلی زیاد شده همه بچه ها مریضن همش هم به خاطر این هوای کثیف و آلودست. خدا رو شکر آرمان جون خوب شده روی ماهشو ببوسید
مامان آرمان
پاسخ
آره ولی خدا را شکر آرمان فقط یگی روز تب کرد و بعدش انگار نه انگار.ممنونم.
مامان ریحان
21 آذر 92 18:39
سلام مرسی از پیام تبریکتون و گل زیبا تون
مامان آرمان
پاسخ
سلام. قابل خوشگل خانم را نداشت.
مامان الهام
23 آذر 92 19:14
مامان آرمان ایشالله همیشه آقا پسر گلت سالم و سر حال باشه...مرسی از اینکه به وبلاگه من سر زدید...خدا کنه پسمله منم به خوشتیپیه آرمانه شما باشه
مامان آرمان
پاسخ
ممنونم.حتما خواهد شد.
مامان سيد محمد سپهر
24 آذر 92 9:58
سلام عزيزم خدا بد نده..بهتر شدن گل پسري....كار خوبي كردي كه فضا را شكستي ..منم عاشق اين شعرمووووهر وقت دلم باراني بشه مي خونم هم براي خودم هم براي سپهر
مامان آرمان
پاسخ
سلام به شما.ممنونم.خیلی هر دومون دوست داریم.شعر خیلی قشنگیه.
اسماباژگون
24 آذر 92 13:14
سلام خدا براتون نگهش دارههه اگر دوست داشتید به اینجا سر بزنید: سایت داریوش فرضیایی(عموپورنگ) http://farziaee.ir/?page_id=5249
مامان آرمان
پاسخ
سلام جتما