آرمان قند عسلآرمان قند عسل، تا این لحظه: 15 سال و 7 ماه و 19 روز سن داره
باران شیرین عسلباران شیرین عسل، تا این لحظه: 9 سال و 11 ماه سن داره

♫♫♫ آرمان آرزوهایمان ♫♫♫

آرمان و سفر به چین - روز پنجم تا انتهای سفر

1390/5/21 23:57
نویسنده : مامان آرمان
719 بازدید
اشتراک گذاری

سلام به گل زندگیم آرمان ووروجک

از روز دوشنبه 3 مرداد تا پنجشنبه دیگه بازدید خاصی نداشتیم که فقط این روزهامون با گشتن تو مراکز خرید و خرید کردن گذشت.

دوشنبه : اول بازار خونچائو رفتیم و بعدناهار kfc و سپس بازار toy city که پشت بازار خونچائو بود.شما بعد از خرید اسباب بازیهات از toy city تو کالسکه خوابت برد و برگشتیم هتل و استراحت.عصر رفتیم بازار یاشو که از هتلمون خیلی دور بود و وقتی هم رسیدیم شما گلم اینقدر شیطونی کردی که اصلا نتونستیم ببینیم چی کار میکنیم چی میبینیم.همسفرامون را  اونجا دیدیم که از ظهر اومده بودن و راحت هم خرید میکردن و خاله و بچه ها رو هم اونجا دیدیم که تورشون آورده بودشون.

سه شنبه : صبح رفتیم بازار شیدان تا عصر اونجا بودیم و نهار بازم kfc چون شما غذای اون را بهتر از مک دونالد میخوردی.عصر که برگشتیم هتل با خاله و بچه ها دنبال یک آدرسی که هم توریهاشون بهشون داده بودن ( فروشگاه careffure )رفتیم ولی بعد از کلی پیاده روی پیداش نکردیم و با اتوبوس عمومی همگی برگشتیم .

چهارشنبه : صبح بازار silk که حدود 11 رسیدیم و طبق تجربه ای پیدا کرده بودیم آرمان را در کالسکه گذاشتیم و اون اصلا رضایت نمیداد و کلی گریه کرد و وقتی دید چاره ای نیست تا آخر تو کالسکه موند و با ما کلی همکاری کرد چون اگه در کالسکه نمینشست فروشندگان کمی کم لطفی میکردن و اونو هوایی میکردن و مانع کار ما میشدن که به این طریق اوضاع بهتر و در کنترل خودمون میشد.

ناهار مک دونالد خوردیم و بعدش آرمان خسته در کالسکه خوابش برد.

آرمان خسته و خوابیده

عصر برگشتیم هتل و وسایل شنا را برداشتیم و با تجهیزات رفتیم پارک آبی aquapark در مجموعه ورزشی المپیک 2008 چین بود که افراد از این مجموعه دیدن میکردن و برای ما هم خیلی دیدنی بود.تقریبا 2.30 در اونجا بودیم که من انتظار بیشتری داشتم.

پنج شنبه : صبح بعد از صبحانه ساکهامون را بستیم و از هتل check out کردیم رفتیم فروشگاه careffure که خیلی به هتل نزدیک بود و آرمان در مسیر برگشت خوابش برد.1 ساعتی در لابی نشستیم تا اتوبوس آمد و ما را به سمت فرودگاه برد. شما در بخشی که منتظر وار شدن به هواپیما بودیم کلی از شیشه سالن فرودگاه پرواز هواپیماها را با لذت تماشا میکردی و این پایانی بود از سفر یک هفته ای ما به چین. 

آرمان در حیاط میانی هتل

آرمان در هتل

آرمان در سالن انتظار به تماشای پرواز هواپیماها نشسته و با هواپیمایی که قراره  باهاش برگردیم وطنمون عکس گرفته

آرمان و هواپیما

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (11)

مامان نفس طلایی
22 مرداد 90 0:09
همیشه به گردش


ممنون.
مامان نفس طلایی
22 مرداد 90 0:20
ممنونم
مامان ماهان عشق ماشین
22 مرداد 90 10:20
همیشه به شادی و سفر.
مامان آرین
22 مرداد 90 21:53
سلام،
خیلی ممنون که برامون نظر گذاشتین و بازم ممنون از محبتت عزیزم.شما هم آرمان جونم رو ببوسین.
راستی خاطرات سفرتون اینقدر با جزئیات و عالی بود که من فکر میکنم خودم رفتم چین. خوش باشید و سلامت


ممنون از لطفتون.
مامان سام
22 مرداد 90 23:03
همیشه خوش باشید ممنون که به ما سر زدید منم شنا رو لینک کردم تا گل پسرو بیشتر ببینم


ممنون.
مامان آريا
23 مرداد 90 10:59
هميشه به سفر و گردش و شادي باشيد
عكسات خيلي خوشگل بودن جيگر خاله
ميگم حسابي اسباب بازي خردي نه


یک کمی.
مامان آريا
24 مرداد 90 10:51
سلام عزيزم منم با افتخار شمارو لينك كردم تا بيشتر بهتون سر بزنم و از كارا و شيطونيا عزيزم آرمان خان لذت ببرم و پسرامونم اميدوارم دوستاي خوبي براي هم باشن
mamane amir ali
24 مرداد 90 23:57
hameh khaterateh safaretoon kheili baram jaleb bood.tajrobeyi ham vaseh arman joon.
midonam ba bacheh sakhteh.makhsosam nasleh ma ke adatam nadarim.
vali shirineh.
azizam nazareh khososi dari.
boosssssssssssssssss





باشه ممنون.
مامان پارسا
25 مرداد 90 14:28
همیشه به گردش و سفررررررررر آرمان جان رو ببوسین


ممنون
مامان هانیه سادات
4 شهریور 90 11:11
سلام. خوشحالم که بهتون خوش گذشت. من هم از ترس اینکه هانیه اذیتمون کنه مسافرت درست و حسابی نرفتم.
zeinab
5 شهریور 90 9:15
آرمان عزیز امیدوارم همیشه سالم و شاد باشی و تمام دنیا را بگردی که این حتما کمک می کنه که خودت را بهتر و بهتر بشناسی چون میدونی که هیچ دنیایی به پای دنیای درونت نمی رسه.