روزت مبارک فرزندم (به مناسبت روز جهانی کودک سال 91)
روزت مبارک پسرم
هرچه آرزوی خوبه واسه تو
سلام قند عسل مامان
خوشگل مامان
عزیز مامان
پسر خوب مامان
ناناز مامان
(این کلماتی است که با شعری خاص برات میخونم که ریتم خاصی داره)
روزت مبارک پسرم
امروز 15 مهر 91 هستش و شما آلان در مهد هستی .امروز سی دی نصب به شبکه اینترنتی مهد را گرفتم و نصب کردم و دارم شما را تو مهد میبینم.حداقل خیالم راحته که داری چیکار میکنی.این روزها با شادی و سرحالی به مهد میری که امیدوارم همینطور بمونه.شبها ساعت 9.30 میخوابی و صبح ساعت 7.45 از خواب بیدار میشی.اگه من خونه باشم صبحانه ات را میدم و ساعت 9 تو مهدهستی ولی اگه سر کار باشم صبح پدر شما را میبره و صبحانه را در مهد میخوری.برنامه صبحانه و ناهار و میان وعده هاتم مشخصه و مهمتر اینکه همه شما در کلاس میان وعده های یکسان و مقوی میخورید.ناهار را در مهد میخوری و ساعت 1 برمیگردیم خونه..... اگه سر کار باشم تا ساعت 4.45 میمونی تا باز پدر مهربون بیاد دنبالت.فردا که روز کودک هستش در مهد جشنواره دارید که مامان و باباها هم میتونن در کنار بچه ها حضور داشته باشن.شما امروز این تن پوش اردکی که مهد برای بچه ها آورده بود را انتخاب کردی که فردا در جشن روز کودک همه بچه ها با تن پوشهای مختلف روز کودک را میخواهید جشن بگیرید.روز ....روزگار خوبی داشته باشی پسرم.
هرچه آرزوی خوبه واسه تو
بعدا نوشت:روز 16 مهرماه به مناسبت روز کودک در مهد جشن داشتید.ساعت 3 جشن شروع میشد که خانواده ها (مادر و پدر) و حتی اقوام هم میتونستند در جشن حضور داشته باشند.من صبح خونه حاله سهیلا بودم و وقتی رسیدم کمی دیر شده بود البته حدود 10 دقیقه و جشن شروع شده بود.سالن خیلی شلوغ بود و من شما را پیدا نمیکردم تا مرجان جون شما را آورد.کمی پکر بودی جون بعضی از بچه ها تن پوشهاشون را پوشیده بودن و شما ناراحت بودی که من نرسیدم و تنپوشت را نپوشوندم.تندی لباست را پوشیدی و با عجله رفتی قاطی بچه ها.عمو یکتا 1.30 ارگ زد و موسیقی خوند و شما کمی رقصیدید و بعد مسابقه صندلی بازی بچه ها و بعد نوبت بزرگها شد.تو حیاط کارگاه بلز و کارتهای زبان فرانسه و غرفه بازی برپا بود.شما کمی رفتی حیاط برای سرسره بازی و بعد شن بازی.مدیر مهد کلی برف شادی و کاغذ رنگی روی سر بچه ها میپاشید تا شادیشون بیشتر بشه.نمایش عروسکی تو سالن بچه ها را جذب کرد و بعد بچه ها به اتاق مخصوص نمایش عروسکی هدایت شدند و کمی سر و صدا ناشی از تجمع و شلوغی خوابید.از خانواده ها با شربت و شیرینی پذیرایی شد و ما مادرها کمی نشستیم و از تیم جدید مهد صحبت کردیم.من تو مسابقه ای که عم یکتا ترتیب داد شرکت کردم ولی متاسفانه سوال و موردش سخت بود.بعد از مدتی از کلاس نمایش کشیدمت بیرون چون تن پوش باعث عرق کردنت شده بود و لباس راحت پوشوندم.میخواستی با عم سهیل بری کارگاه کاراته ولی بچه سرگرم اسباب بازیها و برنامه ها بودن.نشستی در غرفه اسباب بازی مشغول بازی فکری شدی که جالب بود.مهد برای عصرانه آش تهیه کرده بود که بیشتر کاسه را به شما دادم.خیلی خسته بودی ولی ول کن نبودی.به بهانه آب خوردن اومدیم پایین و بعد رفتیم حیاط و شما دوباره رفتیم سراغ زمین شن بازی.بهرحال روز شما بود و دلم نمیومد برخلاف میلت برگردیم خونه ولی شما تا آخرین ذره انرژی در بدنت بازی میکنی و اصلا مواظب حالت نیستی.خیلی بازی و تحرک میکنی و اصلا برای خوراک و یا کمی استراحت کنار نمیکشی و باید به زود باشه.ولی خدا را شکر خوب خسته شدی و با صحبت مربی از زمین بیرون اومدی و برگشتیم خونه.
عکسهای روز جهانی کودک در مهد
واقعا مدیر مهدت خیلی زحمت کشیده بود.هر روز به بهانه ای یک برنامه شاد و کلاسهای مفید و جلسات آموزشی پر باری برای بچه ها و خانواده ها تشکیل میده که امیدوارم همینطور ادامه داشته باشه چون هم شما و هم من کلی از محیط مهدت راضی هستیم و شما حتی وقتی میاییم دنبالت دوست نداری برگردی خونه.