اولین پست سال 92
سلام عزیزتر از جانم
همیشه انتهای سال که میشه سایه سال کهنه خیلی سنگینی میکنه و کوله باری از انواع و اقسام برنامه های ریز و درشتی که در طول سال داشتیم و بعضیهاشون خوشایند و بعضی سخت و ناخوشایند بوده در ذهنمون میشینه و همش دوست داریم که سال زودتر نو بشه و با لحظه سال تحویل یک حس سبکبالی و نو شدن در جسم و روحمون حس میکنیم و از همون اول کلی برنامه داریم که از روزهای اول سال دوست داریم اونها را به اجرا بگذاریم که هر روز که میگذره و از اون حس اولیه فاصله میگیریم روند رشد برنامه هامون هم کندتر میشه.
بهرحال ما هم سال 91 را چه خوب و چه بد پشت سر گذاشتیم و خدا را شکر تا امروز 21 فروردین 92 روزهای خوبی داشتیم که البته میشد خیلی بهتر از اینها هم باشه.امیدوارم امسال به امید خدا سال پر باری از هر لحاظ برای خودمون و همه کسانی که دوستشون داریم باشه.امیدوارم سالی پر از امید...موفقیت...سعادت....سلامت ...شادکامی و آرامش داشته باشیم.آمین
دوست داشتم اولین پست سال را با عکسهای زیبایی از طبیعت که خودم از مناظر شمال و مسیر جاده هراز انداختم شروع کنم.
عصری مه آلود در شمال
نمایی از ساحل دریا از داخل قایق
جاده هراز
پرتقال فروش در مسیر جاده
بخشی از ترافیک جاده در برگشت به تهران
شکوفه های بهاری
5 سگ نظاره گره مسافران
سبزه امسال ما که بهترین سبزه در طول این سالها بود...تهیه و دیزاین (مامان آرمان)
از 15 اسفند من و آرمان که عدسها را با هم خیس کردیم و هر روز نظاره گر جوانه زدن و رشد اون بودیم...روزی نبود که من و آرمان بهشون سر نزنیم و اونها را تا 13 نوروز داشتیم...حتی دلم نیومد اونها را یک گوشه ای بیاندازم و نهایتا در خاک اونها را کاشتیم.امسال دلبستگی خاصی به سبزه ها داشتم.
اولین گلدان گل آرمان....گلدان اطلسی که من چند روز مونده به عید برای آرمانم خریدم و آرمان وظیفه نگهداریشو به عهده داره