مهمان در راه
در تاریخ ۲۹ بهمن ۸۶ ما متوجه شدیم که یک مهمان کوچولو در راه داریم.وضعیت مامان و کوچولو در طول بارداری عالی بود.سونوگرافی و معاینه های پزشک همه در جریان خوبی حرکت میکرد.تاریخ تولد در حالت طبیعی ۱۵ تا ۲۰ مهر و در حالت عمل حدود ۱۰ تا ۱۲ مهر مشخص شده بود.تقریبا از ۵ ماهگی فشار خون مامان زیاد میشد و دکتر توصیه های لازم را گوشزد میکرد.پدر خیلی دوست داشت تو در نیمه اول سال به دنیا بیایی که برای ۱۰ روز ۱ سال از مدرسه عقب نیفتی.در دومین سونوگرافی که در ۷ تیر ۸۷ انجام شد جنسیت شما مشخص شد و ما متوجه شدیم که صاحب یه پسر قند عسل میشیم.
البته.........
مامانی میدونست که ما آن روز رفتیم سونوگرافی و همه "بخصوص پدر مشتاق بودند تا اون سوال رو (که بچه چیه) از دکتر پرسیده بشه.درست تا این تاریخ هرکی من را دیده بود پرسیده بود بچه ات چیه؟ و من میگفتم نمیدونم همه تعجب میکردن که چرا در سونوگرافی قبلی نپرسیدم.اگه به من بود تا لحظه تولدت هم نمیپرسیدم ولی .......تا سونوگرافی تمام شد به مامانی زنگ زدم و گفتم:مامان من مادر شوهر میشم.
این اواخر تو خوابهام میدیدم که با یک پسر بچه بازی میکنم و حسم هم این را گواهی میداد تا اینکه سونو هم این را تایید کرد.خدا را شکر که همه چیز خوبه و پسرم هم سالمه
همه چیز خوب بود " ماه رمضان هم در شهریور بود .اواسط شهریور که برای معاینه های هفتگی پیش دکتر میرفتم دکتر گفت فشارم بالا است و بهتره در بیمارستان تحت نظر باشم.۱۹ تا ۲۱ شهریور در بیمارستان بسیری بودم و در معاینه ۲۵ شهریور دکتر توصیه کرد تا آخر شهریور زایمان صورت بگیره که ما تصمیم گرفتیم روز ۵ شنبه ۲۸ شهریور این اتفاق زیبا شکل بگیره.