مشهدی آرمانی
سلام
به پسرم
تیر 88 ......آرمان 10ماهه
اگر خدا قسمت کنه و حرف پیش نباشه و همه چیز روال عادی خودش را طی کنه یا به قول معروف امام رضا بطلبه ...چند روزی میرویم شهر مشهد مقدس
شهر مشهد با پسوند مقدس زیباتره....شهری که تمامی مردم از تمام نقط کشور و حتی خارج از کشور با اشتیاق و شوق خاصی با کوله باری از حاجت و دلی پر از درد و دل قدم به سویش برمیدارند و با دلی سبک و آرام و اطمینانی دوباره به شهرهای خودشون برمیگردند ....
اگر با هواپیما به این شهر بریم وقتی که در بالای شهر قرار میگیریم سعی داریم که به هر شکلی شده چشممون حرم طلایی امام رضا را پیدا کنه و ببینه و دعا از همون موقع شروع میشه...اگر با ماشین یا قطار به این شهر سفر کنیم ... وقتی که پا روی خاک این شهر میگذاریم هوای معطر شهر که با شهر خودمون خیلی متفاوت هستش را با تمام وجود وارد ریه هامون میکنیم و معنویت تمام وجودموت را در بر میگیره و دلهامون باز میشه برای پذیرش تمام خوبیها.....
این دومین سفر پسرم آرمانی به این شهر هستش....اولین سفرش در آبان 88 وقتی که آرمانی مامان 14 ماهه بود به اتفاق مامانی و بابایی مامان و با قطار صورت گرفت.....آن موقع آرمانم خوب غذا نمیخورد و کوچیک بود و هنوز به طور کامل راه نیافتاده بود و آلان هیچ کدوم از خاطرات اون موقع را به یاد نداره
آرمانی آلان بزرگ شده و معنای سفر و زیارت و خدا و دعا را تا حد زیادی متوجه میشه ....
از 2 هفته پیش که بلیطهای سفر را تهیه کردیم.... آرمان را در جریان گذاشتیم و بهش توضیح دادیم ....و از آن روز... روزی نیست که بیدار نشه و سراغ رفتن را نگیره....روزها برای آرمان دیر میگذره چون با تقویم آرمان هر روز معمول ما بزرگترها 2 روز برای آرمان هستش....صبح که از خواب بیدار میشه روز جدید آرمان شروع میشه و ظهر که میخوابه و عصر که از خواب بیدار میشه یک روز دیگه براش به حساب میاد....گذشته و آینده براش معنا نداره و در گفتن فردا و دیروز اشتباه میکنه عصر برای اون فردای پیش از خواب ظهرش هستش....دیگه انتظار آرمانی داره تمام میشه و آرمان داره میرهبه قول خودش آلله کنه یا همون دعا کنه...برای همه دعا کنه......
دعا کنه برای بچه هایی که بیمارند....حالا چه بیماری معمولی دارند و یا گرفتار بیماریهای صعب العلاجند.....برای بچه هایی که نمیدونند فردا رامیبینند یا نه و خانواده هایی که با دلهای سنگین و پاهای خسته و چشمهای امیدوار التماس دعا دارند......
دعا کنه برای بچه هایی که جبر روزگار آغوش خانواده و پدر و مادر را ازشون گرفته و در کنار مشتی از غریبه ها روز را شب میکنند و یا کودکان معصومی که دست تقدیر و خواست خدا یکی از ستونهای زندگیشون...پدر یا مادرشون را ازشون دور کرده و نمیتونند دیگه چهره اونها را ببینند......
دعا کنه برای کودکان پاکی که جدال پدر و مادر طوفانی شده به خانه و کاشیونشون و ترس و دلواپسی و غم تو دلهای کوچیکشون لانه کرده.....
دعا کنه برای کودکان زیبا و دوست داشتنی آشنا و غریبه ای که هم سالمند و هم در آغوش پدر و مادرهای مهربونشون در آشیونه کوچیک یا بزرگی خوشحال و شاد و خندان روزگار میگذرونند و از آینده خبری ندارند...دعا کنه که سالم باشند و شاد و خوشحال و موفق و سربلند و مایه افتخار خود و خانواده و کشور و خوشبخت و آزاد.....
دعا کنه برای مادر و پدرهایی که فرشته های کوچولوشون را که خدا اونها را برای مدتی به زمین فرستاد و بهشون امانت داده بود ... چون اونها زمینی نبودند دوباره دستشون را گرفت و پیش خودش برد......
تعدادی از عکسهای آرمانی مال سفر اولش به شهر مشهد مربوط به آبان 88
عکسهای سفر دوم آرمان به مشهد بعد از سفر