آرمان قند عسلآرمان قند عسل، تا این لحظه: 15 سال و 7 ماه و 13 روز سن داره
باران شیرین عسلباران شیرین عسل، تا این لحظه: 9 سال و 10 ماه و 25 روز سن داره

♫♫♫ آرمان آرزوهایمان ♫♫♫

روزت مبارک مادر

آسمان را گفتم : می توانی آیا بهر یک لحظه ی خیلی کوتاه روح مادر گردی ؟ صاحب رفعت دیگر گردی ؟ گفت نی نی هرگز !!! من برای این کار کهکشان کم دارم نوریان کم دارم مه و خورشید به پهنای زمان کم دارم ! خاک را پرسیدم : می توانی آیا دل مادر گردی ؟ آسمانی شوی و خرمن اختر گردی ؟ گفت نی نی هرگز ! من برای این کار بوستان کم دارم در دلم گنج نهان کم دارم ! این جهان را گفتم : هستی کون و مکان را گفتم : می توانی آیا لفظ مادر گردی ؟ همه ی رفعت را همه ی عزت را همه ی شوکت را بهر یک ثانیه بستر گردی ؟ گفت نی نی هرگز ! من برای این...
21 ارديبهشت 1391

آرزوی بهترینها برایت

سلام به پسرم خوب خودم دوست داشتم اولین پست سال نو را با تبریک سال هم به شما پسره مهربونم و هم به تمام دوستان مجازی این سایت که در طول مدت چند ماه آشنایی با اونها بدون اینکه از نزدیک همدیگر را ببینیم و بشناسیم باهاشون دوست شدیم و اونها را دوست داریم...... آرزوی ما سالی پر از بهترینها  برای پسر عزیزم و برای تمام پسرها و دخترهایی است که امیدها و تپش قلب والدینشون هستند و هم برای تمام مادرهای و پدرهای خوب و مهربونی که تکیه گاه و یاور فرزندانشون هستند..... سالی همراه با سلامتی سالی پر از شادی سالی پر از عشق و دوست داشتن سالی پر از محبت ...
17 فروردين 1391

نصیحت مادرانه به پسرم آرمان و آرمانها

سلام گل خوش بوی مامان آرمان 9 ماهه...خرداد 88 ....2 روز بعد از تولد دختر خاله رونیا...خونه خاله   اول از همه بگم که از دیروز یاد گرفتی که هر وقت کاری که داری لنگ مامانه یا حتما میخوای یک چیزی را داشته باشی میگی مامان یک عالمه دوستت دارم و مامان هم اولش که این را ازت میشنید کلی ذوق زده میشد و مدام در پی صحبتت در جوابت میگفت که مامان هم تو را قد یک دنیا و یک آسمون بزرگ و هرچی که در چشمم بزرگ میاد دوستت داره ولی حالا کلک شدی و چون میبینی که مامان با این حرف زود نرم میشه تو موقعیتهای دیگه هم ازش استفاده میکنی تا مامان را راضی کنی به کاری که شاید ما باهاش مخالف باشیم و یا یک کاری کنی که ما نار...
15 دی 1390

آرمان و انار و هندوانه و شب یلدا 90

سلام عزیزم انارک آرمانی 30 آذر 90 از مهد به آرمان به مناسبت شب یلدا یک نقاب اناری دادن سی ام آذره و یک شب زیبا یه شب بلند به اسم شب یلدا شب شب نشینی و شادی و خنده شبی که واسه ی همه خیلی بلنده همه ی اهل خونه خوشحال و خندون آجیل و شیرینی و میوه فراوون شب قصه گفتن و یاد قدیما قصه ی لحاف کهنه ی ننه سرما شب یلدا که سحر شد،فصل پاییز میره جای پاییز رو زمستون می گیره ننه سرما باز دوباره برمی گرده کوله بارش رو پر از سوغاتی کرده آرمانی با نقاب انار و لباس هندوانه مبره به استقبال شب یلد...
30 آذر 1390

راز زندگی

روزی که خداوند جهان را آفرید فرشتگان مقرب را به بارگاه خود فراخواند و از آنها خواست تا برای پنهان کردن راز زندگی پیشنهاد بدهند یکی از فرشتگان به پروردگار گفت : خداوندا آنرا در زیر زمین مدفون کن فرشته دیگری گفت: آنرا در زیر دریا ها قرار بده و سومی گفت: راز زندگی را در کوهها قرار بده   ولی خداوند فرمود: اگر من بخواهم به گفته های شما عمل کنم فقط تعداد کمی از بندگانم قادر خواهند بود آن را بیابند در حالی که من می خواهم راز زندگی در دسترس همه بندگانم باشد در این هنگام یکی از فرشتگان گفت: ای خدای مهربان راز زندگی را در قلب بندگانت قرار بده زیرا هیچکس به این فکر نمی افتد که برای پیدا کردن آن باید به قلب و درون خودش نگا...
25 مرداد 1390

داستان ولادت امام زمان (عج) تقدیم به پسرم آرمان

سلام بر حضرت ولی عصر (عج) وهمچنین  پسر عزیزم این داستان زیبا از تولد امام زمان (عج) را در وبلاگت گذاشتم تا به برکت وجودی آن امام بزرگ که عالمی در انتظارش هستند اولا وبلاگت به عطر نام آن امام همیشه معطر باشه و دوما شما هم یکی از منتظران کوچولوی امام باشی و سوما حضرت مهدی (عج) حافظ تمامی فرشته های بی بال کوچولوی روی زمین از جمله  شما باشه.     داستان ولادت امام زمان (عج): جمعه پازدهم شعبان سال 255 هجری در سامراء حضرت مهدی (عج) چشم به جهان گشود. حکیمه دختر اما محمد تقی (ع) نقل کرد که امام حسن عسگری (ع) مرا خواست و فرمود: "عمه امشب نیمه شعبان است.ن...
23 تير 1390

روز مادر مبارک

سبدی هست در اندیشه من که پر از گل بدهم هدیه به تو غافل از آنکه تو خود ناب تری یک جهان گل بخورد غبطه به تو مادر روز مادر به همه مادرهای خوب و مهربون مبارک باشه از خدا وند مهربون بخاط مادر شدنم سپاسگذارم عاشقتم پسر عزیزم   ...
3 خرداد 1390