اولین ورود آرمان به دانشگاه
پسر گلم شما به همراه مامان روز یکشنبه 29 خرداد 90 برای اولین بار پا گذاشتی تو دانشگاه مامان.
مامان 6 و 7 سالی تو این دانشگاه رفته و آمده و کلی خاطرات خوب و کمی هم بد داره و اصلا فکرش رو نمیکردم که روزی با شما در اونجا با همدیگه قدم بزنیم. البته شما کوچکتر از اونی که خوب متوجه بشی و برای من بسیار جالب تر بود.
شما مثل همیشه در حال کنجکاوی و شیطونی مخصوص خودت بودی که من و پدر دیگه بهشون عادت کردیم البته این شیطنتهای شما برای بعضی جالب و برای بعضی تعجب آور و برای اونایی که اعصاب ندارن خوشایند نیست
ماشاءا.....باشه پسرم به این همه ورجه و وورجه که شما داری.نمی دونم این شیطنتهات به کی رفته چون من و پدر هر دو بچه های آرومی بودیم واقعا در تعجبم البته نه فقط من بلکه همه در تعجب اند.
اول تو بانک دانشگاه برای گرفتن دانشنامه باید مبلغی رو واریز میکردیم که شما مهر و استامپی که برای مشتریان گذاشته بودن را برداشته بودی و مهر رو در استامپ و بعدش به در و دیوار بانک میزدی و خیلی هم خوشت می اومد.
دوم در قسمت اداری تو راهرو سرگرم ماشین بازی با ماشین کوچولوت بودی که یکی از کارمندان از سر دلسوزی و بی فکری تمام بدون اطلاع به من شما رو برده بود تو اطاقش تا تو رو سرگرم کنه و فکر نکرده بود که من ببینم نیستی حول میکنم.کلی بالا و پایین رفتم و همه جا رو تا حیاط گشتم و پیدات نکردم و داشتم سکته میکردم که تو کجا رفتی؟خلاصه تمام اطاق ها رو گشتم تا پیدات کردم که واقعا بدنم از حولی که کرده بودم منقبظ و سرد شده بود.راستشو بخواهی تو دلم از کاری که اون خانم کرده بود خیلی ناراحت شدم چون شما مشغول بازی خودت بودی و بی خودی خودشو قاطی کرده بود و با این کارش کلی ته دل من را خالی کرده بود.
در مرحله آخر که قسمت اداری تحصیلات تکمیلی بود شما دیگه از هیچ کس حساب نمیبردی و به قول معروف یه تیکه یخی هم که داشتی آب شده بود و مشغول دستکاری دستگاه پرینت شده بودی که دیگه حرف گوش نمیدادی و کمی هم خسته شده بودی و به زور جایزه ای (شکلات) که مسئول قسمت برات گذاشته بود که آخر سری بهت بده یه کوچولو نشستی تا کارمون تموم شد.
خلاصه مامانه گلم شما ماشاء ا.... یک کمی شیطونی و ما گاهی بخاطر کارهات کمی موذب میشیمالبته شما با ادب و مرتبی فهمیده و جیغ هم نمیزنی و فقط کمی بازی گوش و شیطونی ولی مردم آزاری تو مرامت نیست که به نظر من بچه شیطون خیلی بهتر از بچه ساکت ولی مردم آزاره و آب زیره کاهه.من و پدرت با وجود شیطنتهات خیلی خیلی دوستت داریم و تو رو همین جوری قبول داریم عزیزکم.