سر آشپز آرمان
٢٩ شهریور 87 آرمان 1 روزه.......آرمان جان به خانه خوش آمدی
چند وقتیه که تو تهیه بعضی از غذاها دوست داری همکاری کنی و خیلی هم علاقه از خودت نشون میدی و مهمتر از همه اینها خیلی با ذوق و شوق کمک میکنی و از اینکه فکر میکنی که تمامشو خودت انجام دادی خیلی هم احساس رضایت میکنی...این را از نفس عمیقی که در انتهای آماده شدن خوراکی میکشی و دستات را بهم می مالی میشه کاملا فهمید.من هم از اینکه میبینم شما علاقه داری که یاد بگیری و کمک کنی و با دقت هم انجام میدی خیلی لذت میبرم و وقتی در نهایت که متوجه میشم خودت از کارت خیلی راضی هستی احساس غرور میکنم.
کمک کردن در کارها خونه حالا چه تو آشپزخانه و چه بقیه کارها مثل نظافت خونه و یا حتی در جابجایی اسباب سنگین و بزرگ برات خیلی لذت داره و مامان هم که فکر میکنه اینجوری هم یک پسر همه چیز دان تربیت میکنه و هم اعتماد به نفست بالا میره اجازه میده که بهش کمک کنی.بقیه وقتی این کارههای شما رو میبینن خیلی براشون جالب میاد و میگن کاش همینطور تا بزرگسالی باقی بمونی.
من مطمئن هستم که شما از اون مردایی میشی همه فن حریف که واقعا به تمام کارها چه کارهای مردونه و چه کارهای خونه وارد میشی و به خوبی هم از پسش بر میای و من خودم خیلی این تیپ مردها را تحسین میکنم و نکته ای که تو ذهنم ازشون نقش میبنده اول مار اون آقا است که خوب بهش یاد داده و بعد پشتکاره خودشه که خواسته و یاد گرفته و برای خودش ننگ ندونسته.دیگه دوره مرد سالاری و اینکه مرد فقط یک سری کارهای مردونه بلد باشه تموم شده و من اصلا اینطور مردها را نمی پسندم.این نظر منه و البته خوبه که شما پسر گلم هم با من موافقی و خودت ابراز علاقه میکنی و میخوای که یا بگیری.
اولین قدم شما در آشپزخانه کمک به مامان در جهت تهیه حلوا بود.شما عاشق حلوایی و من از زمانی که پی به این ذائقه شما بردم هفته ای یک بار برات حلوا درست میکنم که تا 3 روز میخوری و سیری هم نداری.یه بار حلوا ساده ...یک بار حلوا با شیر...یک بار حلوا با آسیاب شده مغز گردو و بادام و کنجد........و خلاصه شما همشون را خیلی دوست داری و شاید یکی از علتهاش عطر گلاب و عطر زعفرانش میتونه باشه.اولها فقط نگاه میکری و بو میکشیدی تا حلوا آماده و سرد میشد تا بتونی بخوری ولی آلان دست بکار شدی و میگی من خودم درست کنم.اول ظرف مخصوص شربت را میخوای و گلاب را که مامان اندازه کرده را بهت میده شما هم میرزی توش و بعد شکر پیمانه شده را اضافه میکینی و زعفران هم مامان میریزه.بعد مشغول هم زدن میشی و با چنگال شربت را هم میزنی.بعد نوبت آرد و کره و کمی روغن هستش که اونهارو هم تا حدی هم میزنی و بعد تا زمان آماده شدن کامل تو آشپزخانه می مونی و بو میکشی و مدام میپرسی آماده شد؟ و شاید این را 10 دفعه بپرسی تا وقتی آماده میشه اون نفس عمیقه که گفتم را میکشی و با لذت بهش نگاه میکینی و راستی راستی فکر میکنی تمامشو خودت درست کردی.
غذای بعدی نیمرو هستش.آلان چند دفعه ای میشه که موقع نیمرو انداختن خودت همکاری میکنی و واقعا تمامشو خودت انجام میدی. به من میگی 2 تا مو مه مغ یعنی 2 تا تخم مرغ بیار وقتی مامان روغن را ریخت شما تخم مرغ را در دست راست میگیری و با یک قاشق محکم میکوبی به پوستش و اگه خوب نشکست یه بار دیگه میزنی و بعد میخوای پوستش را باز کنی که سفیده و زرده بریزه ولی یه کمی پوستش را له میکنی و مامان بهت کمک میکنه بعد که تخم مرغ داره خودش را میگیره مامان یه خورده تو قاشق بهت نمک میده و روش میپاشی و کمی هم هم میزنی.بعش که آماده شد میشینی و با لذت میخوری.
غذای آخر تهیه خمیر پیراشکی که شما فقط تو مرحله ورز دادن و صاف کردن خمیر و کمی مایه گوشتی گذاشتن وسطش کمک میکنی و هم کلی سرت گرم میشه و هم انگار خمیر بازی کردی و هم یاد میگیری که برای درست شدن غذا چی کار باید کرد و هم اینکه اون چیزی که خودت درست کردی را خیلی با لذت میخوری.