آرمان قند عسلآرمان قند عسل، تا این لحظه: 15 سال و 7 ماه و 23 روز سن داره
باران شیرین عسلباران شیرین عسل، تا این لحظه: 9 سال و 11 ماه و 4 روز سن داره

♫♫♫ آرمان آرزوهایمان ♫♫♫

گفته های شیرین آرمان

1391/2/27 13:36
نویسنده : مامان آرمان
2,037 بازدید
اشتراک گذاری

سلام پسرم تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com

میخوام یک سری از جملات جالبی را که گاهی برامون عنوان کردی را اینجا بنویسم.

عاشق خنده هاتم

امیدوارم همیشه لبخند روی لبهات باشه پسرکم

 تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com  تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com  تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com  تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com  تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com

این پست به مرور کامل میشود ....

 تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com

به سمت ادامه مطلب

 

میخوام یک سری از جملات جالبی را که گاهی برامون عنوان کردی را اینجا بنویسم.

 

عاشق خنده هاتم

 

امیدوارم همیشه لبخند روی لبهات باشه پسرکم

 

 تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com  تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com  تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com  تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com  تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com

 

این پست به مرور کامل میشود ....

 

قسمت اول


مادر:

روز مادر بود...از صبح هر کانالی را تو تلویزیون میدیدی داشت درباره مادر و شعر برای مادرصحبت میکرد و پخش میشد....من هم کلی ذوق داشتم و چندبار به آرمان گفتم امروز روز مادر هستش ها و البته آرمان هم لغت مادر را در کارتهای آموزشی یاد گرفته بود و هر جا میدید میگفت مادر....عصر شد پشت کامپیوتر بودم و وبلاگ را میخوندم که از آرمان پرسیدم:

مامان: آرمان امروز چه روزیه؟؟

آرمان: روز مادره....

مامان: خب آرمان ..بچه ها باید برای ماماناشون چیکار کنن؟

آرمان: باید به ماماناشون سلام بدهند...

مامان:

بچه ام از بس شعر برنامه خاله سارا را شنیده جوگیر شده....همون شعری که میگه: صبح به مامان سلام میدم همینکه که چشمم باز میشه اونم برای بوسیدم هرجا نشسته پا میشه....

مامان تو دلش انتظار داشت که بگی : حرف ماماناشون را گوش میدن.

عروس:

آرمان رفته بود عروسی....کلی ذوق داشت...آخه آرمان از لباس پفی عروسها خیلی خوشش میاد...پارسال سر عروسی یکی از اقوام اونقدر دامن عروس را بالا و پایین کرد که سر در بیاره چی زیره دامنه که اینطور پفی وایمیسته و چقدر دامن پف دار بزرگ خوشگله و مدام موقع رقصیدن عروس روی دامن عروس بیچاره میپرید و تورهاشو با دستهاش بازی میداد....

خلاصه تو این یکی عروسی آرمان بسیار مودبانه و مثل یک مرد از دور عروس را تماشا میکرد که دختر دختر عموی مامان...آنیتا خانم که از آرمان 2 سال بزرگتره تا آرمان را دید اومد نزدیک .یک لباس باله ای صورتی خوشگل هم پوشیده بود...آرمان تا اون رو دید از فکر عروس اصلی اومد بیرون و دست آنیتا را گرفت و مثل داماد در کنارش همچین مظلوم و آروم ایستاده بود.

مامان: آرمان برو عروس را از جلوتر نگاه کن...برو جلو

آرمان: نمیخوام....عروس همینجاست تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com

مامان: نه این عروس نیست ..اونه

آرمان: نه عروس همینه

ای دل غافل که آنیتا هم تا از دور آرمان را دیده بود به مامانش گفته بود

آنیتا: اه مامان این همون پسرش که من خیلی دوسش دارم

این جمله توسط زن عموی من به مامان آرمان رسونده شد.

سیبیل:

آرمان مدتی به سیبیل توجه میکنه و فکر میکنه نشانه بزرگ شدن فقط همین سیبیله و از اونجایی که اون را نشان بزرگسالی میدونه مامان هم از فرصت استفاده میکنه و بهش میگه غذات را خوب بخور تا زود بزرگ بشی تا سیبیلهات هم در بیان...این جمله را آرمان به کرات از مامان میشنوه .

تعطیلات اردیبهشت ماه رفته بودیم شمال...آرمان با خاله رفته بود پارک شهرک....ارمان با یک دختر بچه که ازش کوچیکتر بود داشتند تاب بازی میکردند اسمش سیده نگار بود ....کمی با هم تاب بازی کردن که نگار پیاده شد و رفت سمت لوازم ورزشی بزرگسالان....آرمان رو کرده بود به سمت نگار که...

آرمان: نه اونها مال ما نیست...اونها مال بزرگهاست

نگار: سکوت......بازی میکرد

آرمان: اونها مال بزرگهاست برو غذات بخور وقتی بزرگ شدی سیبیلهات در اومد بیا با اینها بازی کن.

سفید:

مامان: این چه رنگیه؟

آرمان: سفیف

مامان: بگو.....س

آرمان: س

مامان: ف

آرمان: ف

مامان: ی

آرمان: ی

مامان: د

آرمان: د

مامان: خب حالا.... سفید

آرمان: سفیف

مامان:

ماشین:

اردیبهشت 91 که شمال رفتیم چون نتونستیم ماشین شارژی خودت را ببریم شما گلم و رونیا سوار ماشین پدالی زرد قبلی روژین میشدید و کلی هم لذت میبردید.یک روز یک پسری هم سن شما که اون هم فقط دوچرخه داشت و زورکی هم رفته بود و ماشین جیپ شارژی دوستش را گرفته بود و سواری میکرد نزدیک شما شد...حالا ماشین شما پدالی که با پا حرکت میکردی و اون یه جیپ بزرگ و پر ابهت اومد سمت شما و شما هم از اینکه با هم و در کنار هم ماشین برونید خوشحال بودی.از اونجاییکه شما مدل ماشینها را نمیدونی...البته به نظر من هر بچه ای به یک چیزی علاقه داره مثلا بعضی مدل ماشین براشون مهمه و بعضی مثل زمانیکه پسرخالم کوچیک بود علاقه به شماره پلاک ماشینها داشت و اونها را میخوند و حفظ میکرد...شما به سرعت ماشین و موتورها علاقه داری که کدوم ماشین تند میره... کدوم خوب میره و کدوم یواش میره و کدوم موتوری کلاه ایمنی گذاشته و کدوم نگذاشته و اگه ماشین و یا موتوری تند میره زود مثلا با موبایلت زنگ میزنی به آقا پلیسه و گزارش تخلف میدی...فقط این چیزها برات خیلی مهمه و زمانیکه تو ماشینیم.. ماشینهای دیگه خبر ندارن که ما یک پلیس کنترل سرعت تو ماشینمون داریم....خلاصه تو شمال اون پسره رو کرد به شما و پرسید:

پسره: ماشینت چیه؟

آرمان: ماشینم....ام....زرده

پسره: نه ماشینت چیه؟

آرمان: ماشینم....اه ماشینه دیگه...

 تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com  تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com  تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com  تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com  تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com

تو را بخاطر پاکی کودکانه ات.... معصومیت ...صداقت در گفتار و حتی بیسوادی کودکانه و عقل بچهگانت است که خیلی دوستت دارم

 تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (14)

مامان نفس طلایی
27 اردیبهشت 91 23:52



X
سمانه مامان پارسا جون
28 اردیبهشت 91 17:25
قربون این گل پسر شیرین زبون
عزیزم کیف کردم با این حرف زدنت
میبوسمت آرمان جون گلم


ما هم شما را میبوسیم
مامان پریسا
28 اردیبهشت 91 20:44
وای خدا کلی خندیدم.
وروجک برا خودت عروس پیدا کردی.......

اخرش هم شد سفیف.....

مامانی خسته نباشی. عالی بود.
خب پس برای باقیش خبرم کن . خیلی قشنگ بود.



حتما

ثمین
29 اردیبهشت 91 19:25
سلام!
یکی از کاربران ژورنال دنیای نفیس سوالی داشتن که قرار شد به اشتراک بزاریم. اینکه:
چه لباسهايي براي سيسموني بخريم؟؟؟
خوشحال میشم شما هم نظرتون رو برامون بگید تا مامانای جدید استفاده کنن!
منتظرتون هستیم


سلام حتما بهتون سر خواهم زد...


مامان کوثری
30 اردیبهشت 91 10:34
ماشا الله به داماد گل ما چقدر تو بامزه حرف میزنی خیلی جالب بود نفس


ممنون
مامان زهره
30 اردیبهشت 91 12:04
خيلي جالب و شنيدني بود.بعدش مگه چه اشكالي داره آرمان عروسش را پيدا كرده


ممنون.اشکالی نداره...اتفاقا دختر مطمین و خوبی هستش ..ما که از خدامونه...
مامان زهره
31 اردیبهشت 91 10:17
از حالا از خداتونه اي ول چقدر خوب تصميم مي گيرين


البته..چون هم دختر خوبیه....هم خانوادش خوبن...هم تک دخمله....هم دیگه دیگه.....
مامان اميرحسين كوچولو
31 اردیبهشت 91 16:35
سلام عزيزم خوبين خوشين خدا رو شكر ماشاالله هززززززززززززززار ماشاالله چه پسري گل پسري خدا حفظش كنه از عوض من اون صورت مثل ماهشو ببوسين
خيلي خيلي خوشحال شدم از اينكه بهمون سر زديد اميدوارم هميشه دوستاي خوبي واسه هم باشيم خيلي خوشحال شديم از اينكه دوست خوبي مثل شما پيدا كرديم
منم با افتخار لينكتون كردم



سلام
ممنون...چشم...ما هم خوشحالیم...ممنون

مامان امیر علی
1 خرداد 91 10:50
وای چقدر قشنگ نوشتی کلی کیف کردم خیلی پسرم ماشاله شیرین زبونه


ممنون
شبنم مامان شیرین
1 خرداد 91 15:30
خیلی جالب بود قندعسلتو ببوس عزیزم


ممنون عزیزم...ای کاش شما هم برای شیرین یک وبلاگ میساختی و کمی از خاطراتش را ثبت میکردی

مامان ریحان عسلی
3 خرداد 91 13:11
سلام
چه پست طولانی اییه
عجبا آخرشم که سفیف شد بسی خندیدم



سلام
به دلیل اینکه خاطرات با جزییات برای آینده خود ارمان ثبت شده .....
مامان نیاز
3 خرداد 91 18:29
سلام عزیزم قربون شیرین زبونیات خیلی بچه ها رو تو این سن دوست دارم که فکر میکنن همه کاراشون درسته و ........
مامانی خیلی خوشگل نوشتی بوسسسسسسسسسسسسسسس


سلام
ممنون
بوسسسسس
سمانه مامان پارسا جون
4 خرداد 91 13:30
امشب را در کنار ثانیه ها ، آمین گوی آرزوهایت می شوم
آرزویم را دعا کن . . .



مامان کوثر
4 خرداد 91 20:17
سلام عزیزم تا امروز بیشتر وقت نیست مامان صدرا این مسابقه رو برگزار کرده زود برو تو وبلاگش جزئیات رو ببینی
اینم آدرسش
http://noruz1391.niniweblog.com


سلام
ممنون از راهنماییت.امیدوارم شما یکی از برندگان باشید.