آرمان و محرم 92
سلام عزیز مامان
محرم امسال با سوالات زیادی در ذهنت جا گرفته.امروز 15 مهر 92 وقتی داشتیم میرفتیم مهد رادیو ماشین را روشن کردم ...مثل بقیه روزها که گاهی رادیو و گاهی سی دی میگذاشتم.بهم گفتی سی دی بذار و من گفتم بهتر رادیو گوش کنیم.چرا شروع شد که برای چی سی دی گوش نکنیم و من که از بچگی یاد گرفتم در این ایام موزیک گوش نکنم بهت گفتم اخه ایام عذا است و ما باید بخاطر امام حسین که روزهای شهادتش نزدیکه موزیک شاد گوش نکنیم.دوباره سوال شروع شد که امام حسین چی شده و چی نشده که من پرچم های سیاه و قرمز تو گوشه و اطراف و بخصوص کنار پلها را بهت نشون دادم و سیاه که علامت در سوگ بودن و قرمز که نشان ریختن خون امامون هستش و اینکه چرا امام را کشتند را کامل برات شرح دادم و چقدر عالی گوش کردی و چندبار هم گفتی میرم مهد تا زود همه اینها را برای دوستام تعریف کنم.موقع برگشت از مهد هم دوباره همون سوالات با جزییات بیشتر در موردشون گفتگو شد.خیلی خوشحال شدم که اینقدر بزرگ شدی که خودت علاقه به دونستنش را داشتی و توضیحاتم تو را قانع کرد و سوالات حاشیه ای در کنار صحبتها پیش نیومد.پارسال هم وقتی برنامه نوگلان عذادار علی اصغر را دیدی حس خاصی پیدا کرده بودی ولی زیاد کنجکاوی نکردی و من واقعا در صدد موقعیتی بودم تا در این مورد باهات صحبت کنم.خدا خواسته دلم را شنید و در فرصت مناسب این موقعیت فراهم شد و تا حد زیادی صحبتهای مفیدی داشتیم.