آرمان قند عسلآرمان قند عسل، تا این لحظه: 15 سال و 7 ماه و 23 روز سن داره
باران شیرین عسلباران شیرین عسل، تا این لحظه: 9 سال و 11 ماه و 4 روز سن داره

♫♫♫ آرمان آرزوهایمان ♫♫♫

آرمان و عمو پورنگ در نمایشگاه اسباب بازی

1390/8/25 21:54
نویسنده : مامان آرمان
3,762 بازدید
اشتراک گذاری

نایت اسکین

سلام گل مامان... عسل مامان

 

پسرم عاشقتم

آرمان 4 ماه و نیمه

دنیای زیبادنیای زیبادنیای زیبا

 

چند وقتی بود که تبلیغات نمایشگاه اسباب بازی در صفحات وبلاگ انجام میشد.روز 23 آبان روز اول نمایشگاه بود.چون روز اول نمایشگاه بود میشد پیش بینی کرد که خلوت باشه که تصمیم گرفتیم یک سر بریم اونجا.به شما گفته بودیم که عمو پورنگ هم هست و شما فقط بخاطر دیدن عمو پورنگ با ذوق خیلی زیاد وارد محوطه شدی که البته غرفه عمو پورنگ شعرها و تیزرهاشون را پخش میکرد ولی خبری از عمو نبود.پرسیدیم گفتند: عمو و امیر محمد اومدن و کمی بودن و رفتن.خیلی ناراحت شدیم و شما مدام میپرسیدی عمو میاد؟؟؟؟؟؟؟

زیبا

 

 

چند وقتی بود که تبلیغات نمایشگاه اسباب بازی در صفحات وبلاگ انجام میشد.روز 23 آبان روز اول نمایشگاه بود.چون روز اول نمایشگاه بود میشد پیش بینی کرد که خلوت باشه که تصمیم گرفتیم یک سر بریم اونجا.به شما گفته بودیم که عمو پورنگ هم هست و شما فقط بخاطر دیدن عمو پورنگ با ذوق خیلی زیاد وارد محوطه شدی که البته غرفه عمو پورنگ شعرها و تیزرهاشون را پخش میکرد ولی خبری از عمو نبود.پرسیدیم گفتند: عمو و امیر محمد اومدن و کمی بودن و رفتن.خیلی ناراحت شدیم و شما مدام میپرسیدی عمو میاد؟؟؟؟؟؟؟

 

زیبا

شاید این سوال را بارها پرسیدی که مطمئن بشی و هر بار با جواب منفی برخورد میکردی.فقط منتظر دیدن عمو بودی و دیگه به هیچ چیزی دقت نمیکردی.خلاصه فقط یک دور تو سالن زدیم و از غرفه های مختلف مثل غرفه برج میلاد ....غرفه تراشه های الماس...غرفه  بازیهای فکری چوبی و بقیه.... دیدن کردیم. البته از نمایشگاه انتظار بیشتری میرفت ولی در کل خوب بود. شما گلم از چند تا از غرفه ها هدایای تبلیغاتی گرفتی و در غرفه برج میلاد بهت پیشنهاد شد نقاشی بکشی و جایزه بگیری که البته قبول کردی که نقاشی را رنگ آمیزی کنی ولی چون تمام توجهت به صدای موزیکهای بخش شده عمو پورنگ بود و چشم انتظار دیدنش بودی تمرکز فکری ات را میگرفت و زیاد با حوصله رنگ آمیزی نکردی... البته این دومین باری بود که این صفحه برج میلاد را رنگ میکردی.اولین بار تو عید نوروز بود که ما برج میلاد رفته بودیم و همین مسابقه رنگ آمیزی و هدیه تبلیغاتی را داشتن و خلاصه آخرش به شما کتاب رنگ آمیزی خود برج را هدیه دادن.یک آقایی هم که مسئول تبلیغات و سرگرم کردن بچه ها در محیط نمایشگاه بود مسابقه اجرا کرد و شما هم شرکت کردی و بازی کردی که ازت فیلم گرفتیم.غرفه تراشه های الماس هم جالب بود ولی ما ترجیح دادیم که شما آهسته لغاتی را که در مهد دارن بهتون یاد میدهند را یاد بگیری و زیاد بهت فشار نیاریم.

زیبا

آرمان در نمایشگاه

آرمان در غرفه برج میلاد در حال رنگ آمیزی که اصلا بهش توجه نداشت و فکرش پیش عمو پورنگ بود

آرمان در حال بازی با بچه ها به همراه مسئول تبلیغات و سرگرمی که بچه ها را با مسابقه سرگرم کرده بود

موقع خروج از نمایشگاه اصلا رضایت نمیدادی بیرون بیایی چون هنوز منتظر اومدن عمو پورنگ بودی در نتیجه بهت قول دادیم فردا راس ساعت اومدن عمو شما را دوباره ببریم نمایشگاه.پس با وجود اینکه مامان خیلی کار داشت و امتحان هم داشت دوباره بخاطر شادی وجود شما که آلان مدتهاست که علاقه داری بری برنامه رنگین کمان یا برنامه عمو پورنگ ولی تا حالا پیش نیومده و هر روز برنامه ها و سی دی های عمو پورنگ را اینقدر دوست داری و در روز بارها اونها را تماشا میکینی.... پس دوباره رفتیم.بعد ناهار 1 ساعت خوابیدی و بعد رفتیم.تا رسیدیم فقط دنبال عمو میگشتی تا رفتیم به غرفه اش و دیدیم داره با بچه ها عکس میگیره.اول که عمو را دیدی ازش خجالت کشیدی....شما که اینقدر با شوق برای دیدنش میدویدی یک دفعه از دیدن وجود عمو که دیگه پشت دوربین نبود و با همه عکس میگرفت کمی عقب کشیدی وقتی نوبتت شد یک عکس با پدر و عمو گرفتی و بعد از مدتی رفتی بغل عمو پورنگ و تو بغلش باهاش عکس گرفتی.عمو خیلی مهربون بود و خیلی با احترام رفتار میکرد.واقعا قابل تحسین بود.شما به آرزوت رسیدی و بعدش خیالت راحت شد و شیر موز و کیکت را راحت خوردی و حالا که خیالت راحت شده بود میخواستی بازم بری و غرفه ها را تماشا کنی و ما هم از دیدن آرامش شما و شادی درونیت خوشحال بودیم.چقدر آرزوهای شما کوچولو ها کوچیک و ساده است  و با کوچکترین موردی شاد میشین. این اولین آرزوی شما پسرم بود که خدا را شکر راحت بهش رسیدی.آرزوی دیدن عمو پورنگ.

آرمان و عمو پورنگ مهربون در نمایشگاه

آرمان در غرفه عمو پورنگ

آرمان به آرزوش رسید و با خیال راحت رفت روی جایگاه برگزاری برنامه و شیر و کیکش را خورد

قربون اون آرزوهای کوچیک و ساده ات بشم

دنیای زیبادنیای زیبادنیای زیبادنیای زیبا

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (35)

مامان ریحانا
25 آبان 90 23:21
آفرین به آرمان جونی عکسات هم قشنگ بودن اما بین دو ابروت چی شده خاله جون؟


ممنون
بین دو ابروم زخم کوچیکی شده که البته اگه آرمان باهاش بازی نکنه زود خوب میشه ولی از دست آرمان.....


هوراد
25 آبان 90 23:59
سلام مرسی که تولد هورادو تبریک گفتین بهترینها رو برای آرمان عزیز آرزو داریم هوراد و مامان




مامان آرین
26 آبان 90 9:04
آخیییییی خوش بحالتون که رفتین نمایشگاه من که هر کاری کردم نتونستم برنامه ام رو جور کنم و بیام تهران آرمان گلم خدا رو شکر که بالاخره عمو پورنگ رو تونستی از نزدیک ببینی . مامانی دستت درد نکنه


خیال آرمان با دیدن عمو راحت شد.خود نمایشگاه خیلی چیز خاصی نبود ولی در کل خوب بود.

مامان آرین
26 آبان 90 9:04
راستی پست ثابت وبلاگت رو خیلی دوست داشتم


ممنون.



zeinab
27 آبان 90 8:26
عزیزم سلام خیلی خوشحالم که دوست خوبی مثل شما دارم و خیلی خوشحالم که دستنوشته های مرا اینقدر با اشتیاق میخوانید و باز هم متشکرم آرمان گل رو ببوس و امیدوارم که همیشه سالم وشاد باشید


مامان امیرعلی
27 آبان 90 19:14
سلام خواستم یک سلامی به شما و نی نی نازت بگم.



مرسی.
مامان معين
28 آبان 90 8:13
سلام عزيزم ، ايول به اين مامان كه شمارو برده پيش عمو پورنگ ، عزيز دلم ديگه به زخم روي پيشونيت دست نزن تا زود خوب بشه


باشه چشم.ممنون.
مهرانه مامان مهرسا
28 آبان 90 14:09
سلام آرمان خوشكلمون چطوره


ممنون.شما خوبید؟مشکل لوزه مهرسا جون چی شد؟حل شد؟
مامان آريا
28 آبان 90 15:30
خاله قربونت برم اميدوارم تمامي آرزوهات بر آورده بشه
اميدوارم زخم بين ابروهاتم زود خوب بشه گلم
دست مامان و باباي مهربونم درد نكنه كه آرماني رو به آرزوهاي شيرينش مي رسونن


ممنون خاله جون.ما هم امیدواریم تمام آرزوهای همه بچه ها برآورده بشه.
مامان ماهان عشـــــــــ❤ــق
28 آبان 90 15:34
سلام آرمان جون.تبریک میگم.چه مامان خوبی که دو روز شما رو بردن نمایشگاه تا شاد باشی.
آره عمو پورنگ خیلی مهربونن.یه بار هم اومده بودن اینجا جشن بود.بعد از جشن موندن و با همه بچه ها عکس انداختن.اما عموهای فیتیله ای که چند وقت پیش اومدن اینجا بعداز جشن چنان فرار کردن که حتی عکاس مراسم هم موفق نشد ازشون عکس بگیره چه برسه به بچه ها.
عکس آرمان و عمو پورنگ واقعا شاد و شیرین شده.


ممنون خاله جون.بچه ها واقعا از دیدن این شخصیتهایی که برای بچه ها کار میسازند و شادشون میکنن خوشحال میشن.
مامان ماهان عشـــــــــ❤ــق
28 آبان 90 15:35
یادم رفت بگم بک گراند وب مبارک.قشنگه.


ممنون گلم که توجه دارید.
عباسی
28 آبان 90 21:11
سلام
چقدر این خاطره شما زیبا بود..
به وب من هم حتما سر بزنید یک وبلاگ عموپورنگی است..خدا کوچولوتون رو براتون حفظ کنه..
راستی اگر اجازه دهید من این مطلب شما رو با ذکر لینک منبع در وب خودم قرار خواهم داد..ممنون


حتما.
مامان آريا
29 آبان 90 11:08
قابلي نداره عروسكا
پس يه خسته نباشيد جلو جلو از طرف من براي شستن عروسكاي آرماني
زياد سخت نگير آريا هم اهل عروسك نيست برعكس اين مامان آرياست كه اهل عروسكه براي همين عروسك براي دل خودش منتها به اسم آريا مي خره تا بابايي چيزي نگه
مرسي عزيزم يه عالمه بوس براي آرمان جون و مامان خوب و مهربونش


من هم دوست دارم که برای دلم عروسک بخرم و گاهی بعضی از اسباب بازیهایی که برای آرمان میخرم بیشتر خودم خوشم میاد که براش میخرم ولی پدر آرمان با زیاد خریدن اسباب بازی مخالفه و دستمون را بسته.
هدی
29 آبان 90 14:39
به نام خدا
سلام مامان آرمان
ایشاالله 29 آذر که دی وی دی عمو رو واسه اش بگیرین خوشحالتر هم میشه...
لپ آرمان کوچولو رو از طرف من بکشین و بگین خیلی دوستش دارم..



ممنون دوست خوب که بهمون سر زدید و پیام گذاشتید.
خاله ی امیرعلی
29 آبان 90 23:53
خوش بحالتون که رفتین نمایشگاه منم چند روزی تبلیغ رو میدیدم ولی حیف که تهران نیستیم وگرنه امیرعلی رو هم میووردمش
هدایای ارمان نازنینم مبارک
خوشحالم که ارمان کوچولو به ارزوش رسیده مامانی دستتون درد نکنه خیلی مهربونید
عکسهاشم عالین
منم نگران زخم بین دوتا ابرو بودم که جوابم رو گرفتم انشالاه زودی جای زخمت از بین بره
همیشه سلامت و شاد بمانید


عزیزم خود نمایشگاه چیز خاصی نبود فقط بهانه ای بود برای دیدن عمو پورنگ.ممنون از لطفتون.
مامان آريا
30 آبان 90 9:53
عزيزم براي چي بايد از اصطلاحاتي كه گفتي ناراحت بشم بالاخره يه حق خاله اي گردن اريا داري ديگه


ممنون خوبان.
مامان آريا
30 آبان 90 9:56
يه خصوصي داري
مامان آريا
30 آبان 90 13:28
سلام يـ خُــ صو صي داريييييييييييييييييييييي
مامان نیاز
30 آبان 90 14:02
سلام به مامان مهربون و آرمان عزیز خیلی خوشحالم که به آرزوت رسیدی گل پسرم


ممنون
مامان امیر علی
30 آبان 90 19:40
وای چه عکسهایی ماشاله پسرم چقدر بزرگ شده ها ماشاله .راستی شانس شما چقدر خوب خلوت بوده .ما رفتیم نمی شد راه بریم .به هر حال همیشه شاد و موفق باشین /


ممنون خاله جون./
مامان آريا
1 آذر 90 10:21
سلام عزيزم قالب نو مبارك
بوس بوس بوس بوس بوس بوس


بوسسسسسسسسسسسس
مامان فاطمه جون
1 آذر 90 16:30
آرمان جون خوش به حالت كه به آرزوت رسيدي فاطمه ما كه نتونست با عمو پورنگ عكس بنداره خوش به حالتون كه انقدر آرزوهاي كوچيك و دست يافتني داريد


ممنون.زمانی که ما رسیدیم خیلی خلوت بود و همه بچه ها با عمو راحت عکس میگرفتن ولی بعد از مدتی عمو رفت داخل اتاق و 1 ساعتی تو بود و بچه هایی که تازه میومدن خیلی معطل شدن.
مامان امیر علی
1 آذر 90 20:32
سلام چه عکس نازی با عمو پورنگ گرفته خوشحالم که بهش خوش گذشته


ممنون.
مامان آريا
2 آذر 90 13:55
دوستون داريم يه عالمه


ما هم همینطور
سمانه مامان پارسا
2 آذر 90 17:59
آخی عزیز دلم رفتی بغل عمو پورنگ؟خوش به حالت گلم
میبوسمت پسر گل


ممنون
خاله هدي ياسمين زهرا
3 آذر 90 9:46
از دست اين عمو پورنگ كه آرمان خان خوشگل مارو سركار گذاشته. اگه دستم بهش برسه مجبورش ميكنم يه سر بياد منزلتون دست بوسي آرمان جوني (ستاد مبارزه با سركار گذاشتن ني ني هاي گل)


مامان آرین
3 آذر 90 10:01
بچه ها بیاین ساندویچ


آخ جون.من عاشق ساندویجم.کاش پسرم هم ساندویچ خور بود.
مامان ماهان
3 آذر 90 23:42
واااااااااااااااااااای چقدر آرمان جونم ناز شده خدا حفظش کنه این گل پسر رو
دست مامان و بابا درد نکنه که آرمان جون رو به آرزوش رسوندن
الهی که زخمت هم زود زود خوب بشه


ممنون
مامان آريا
5 آذر 90 12:55
سلام به دوست جونيه خودم و پسر خوشمله دوست داشتنيم آرمان جان واقعا" همينطوره الان پس انداز كردن هم هيچ فايده نداره چون روز به روز پول مملكتمون داره بي ارزش تر مي شه اون كه معلومه كه منو شوما بيشتر شوق و ذوقشو داريم
الهام مامان رامیلا
6 آذر 90 0:49
سلام عزیزم مرسی از حضورت دوست خوبم زحمت کشیدی اومدی خوشحال می شم بازم بیا


حتما میاییم.
مامان آريا
6 آذر 90 10:43
سلام ماماني گل آرمان خاله حالش چطوره چرا يه پست جديد از كاراي آرمان جون نمي زاري دلم براي كاراش تنگ شده خوب مامان تنبل


سلام خاله مهربون که همیشه به ما سر میزنید.خیلیییییییی کار دارم میخوام چند تا مطلب بزارم ولی وقت ندارم انشاءا....بزودی میزارم.زودی یعنی آخر هفته.بوسسسسسسسسسس
وبلاگي براي عموي فاطمه
7 آذر 90 10:30
به نام خدا... سلام... ياد خودم افتادم...بچگيام....
الهام مامان رامیلا
8 آذر 90 13:56
سلام عزیزم منهم شما رو با افتخار لینک کردم دوست خوبم خیلی تعریف کرده بودی شما لطف داری خودت خوبی و وبت هم عالی مادر عزیز خوش اومدی به جمع ما آرمان قند عسل رو ببوسشششششششش


ممنونم
مامان امیر علی
8 آذر 90 17:45
می بینم که مشغولی و به ما هم سر نمی زنید و از پسرم نمی نویسی ؟امیدوارم شاد و سلامت باشین .دلمون تنگ شده زود بیاین


آره عزیزم خیلییییییییییی مشغولم حتما میام و مینویسم و ......
عباسی
10 آذر 90 18:29
سلام مامان و بابای مهربون ارمان جان
مامان ارمان؟ اول یه تشکر ویژه بخاطر حضور پرمهرتان در وبم
و دوم هم اینکه 29 اذرماه امسال سری اول dvdهای برنامه جدید عموپورنگ با عنوان قشنگ,ملنگ,پلنگ روانه بازار میشه..تیزرش روهم در چند پست قبلی ام گذاشتم مجموعه شیرین وجالب واموزنده است مخصوص کوچولوهای شیرین و همینطور بزرگترها حتما برای ارمان جان تهیه کنید ببینه
بازهم ممنونم..روی ماه ارمان جان را ببوسید


ممنون از شما که با پیامهاتون ما را همراهی میکنید.در مورد سی دی ها ما که حتما جزأ اولینهایی هستیم که تهیهشون میکنیم.چون مطمین هستم مثل همیشه قشنگ و شاد و آموزنده هستند.