آرمان قند عسلآرمان قند عسل، تا این لحظه: 15 سال و 7 ماه و 17 روز سن داره
باران شیرین عسلباران شیرین عسل، تا این لحظه: 9 سال و 10 ماه و 29 روز سن داره

♫♫♫ آرمان آرزوهایمان ♫♫♫

باز هم درخشیدی

سلام وجود مامان بهترین روزهای ما اغاز شده.کارها و برنامه های شخصی من تمام شد و مهد رفتن شما هم تعطیل.این روزها آسودگی خاصی داریم و از هر چیز کوچیکی سعی میکنیم لذت ببریم.برنامه های خوبی برای باهم بودن و لذت از محیط بیرون دارم که هنوز شروع نشده.تصمیم گرفتم هفته ای دو یا سه روز  صبحانه را بیرون در پارک بخوریم و بعد از کمی بازی تا هوا خیلی گرم نشده برگردیم خونه.از ٢ تیر هم روزهای فرد هفته ای ٢ روز میری استخر و البته یکشنبه ها بعد از استخر کلاس عمو مخترع میری.هدف من از نوشتن اسم شما در این کلاس بیشتر به خاطر رشد خلاقیت و  دیدن اطراف با دقت بیشتره.فعلا یک جلسه رفتی و ما هم در کلاس در کنارتون حظور داشتیم.امیدوارم ای...
5 تير 1392

هدایای آرمان به مامانش به مناسبت روز مادر 92

سلام گلم روز چهارشنبه برابر با 11 اردیبهشت 92 که روز تولد حضرت فاطمه(س) و همینطور روز مادر بود و فرداش هم روز معلم طبق معمول رفتی مهد کودک.روزهای چهارشنبه ژیمناستیک داری و تا ساعت 3 مهد هستی.پدر هم اون روز تعطیل بود و با هم اومدیم دنبالت.خیلی از مادرها اومده بودند مهد و تو در ورودی مهد گلهای رنگارنگ زیبایی به مناسبت این روز گذاشته بودند.حال و هوای شادی در محدوده مهد به چشم میخورد.یک میز پر از کاردستیهای زیبا که برای مادرهای بچه ها از روزهای قبل توسط مربی ها آماده شده بود و جلوی میز مدیر قرار گرفته بود به چشم میخورد.صبح موقع رفتن به مهد کارت هدیه ای های مرجان جون و مهتا جون ..مربیان مهربونت را تو کیفت گذاشته بودم و به م...
25 ارديبهشت 1392

آرمان پلیس در......

سلام بر آقا پلیس خونه ما یکی دیگه ازروزهای خوب و خاطره انگیز من و آرمان روز 18 اردیبهشت 92 رقم خورد .مدیر مهد از یک ماه پیش برای روز آمادگی در برابر زلزله برنامه ریزی کرده بود و از مادرها هم مشورت خواسته و جلسه ای برگزار کرده و نقش مادران و بچه های مهد را در روز مانور مشخص کرده بود.آرمان اولین نفری بود که نقشی که عاشقش بود بهش داده شده بود و اسمش برای گروه پلیس نوشته شده بود و من هم با ایده نقاشی ویترای برای غرفه نقاشی به همراه مربی نقاشی انتخاب شده بودم.برای مانور زلزله سه گروه مهم انسانی باید مشخص میشدند.گروه پرستاران و امدادگران...گروه آتش نشانان و گروه پلیس.تمامی این نقشها به کلاس ارمان در میان هم کلاسیهاش تقسیم شده بود...
20 ارديبهشت 1392

صدای پای بهار 92

دلت آبى تر از دریا عزیزم به کامت گردش دنیا عزیزم  الهى همیشه چون گل بخندى    بهارانت خوش و زیبا عزیزم نوروز 91 (سفرع هفت سین هتل صفاییه یزد) عزیز مامان  از اعماق وجودم سال خوب و شاد همراه با سلامتی را از خداوند برایت میخوام. سال 91 سال خوبی برامون بود.گرچه پستی و بلندی زندگی در اواخر سال  کمی باعث ایجاد تغییر و تحول در درونمون شد ولی همونشم جای شکر داره که تا حالاش تونستیم پستی را طی کنیم و از بلندیش هم لذت ببیریم. عکس نوروز با سفره هفت سین امسال در مهد در تاریخ 16 بهمن بود....شب قبل رفته بودی آرایشگاه مردانه تا موهات برای عکس و سفر حج م...
27 اسفند 1391

من در تعجبم

سلام گل مامان عزیز و خوشگل مامان واقعا من در تعجبم چرا آرمان من مثل بچه های دیگه بعضی چیزها را نمیخوره؟ آرمان پیتزا نمیخوره: نه خونگی نه مال بیرون... آرمان بچه ای است که بیشتر از 1 سال و نیمه که پیتزا نخورده.اون اصلا رغبتی به هیچ نوع پیتزا نداره و همین امر باعث شده ما هم تو این مدت خیلی کم پیتزا بخوریم. آرمان بوی پنیر پیتزا را دوست نداره و فقط قبلانها چندبار پیتزا خورده و دیگه تموم......فقط مرغ سوخاری دوست داره. آرمان تا حالا سوسیس و کالباس نخورده: ما اگه تو خونمون غذا نداشته باشیم اصلا روی غذا حاضری مثل سوسیس و کالباس نمتونیم حساب کنیم.البته گاهی من و پدر میخوریم ولی آرمان اصلا نمیخواد سوسیس را امتحا...
17 اسفند 1391

داستان خانم گاوه و شیرو

سلام به عزیزک مامان داستان خانم گاوه از اونجایی شروع شد که پارسال به همرا ه دوست خوب وبلاگیمون آریا عزیز و مامان مهربونش رفته بودیم سرزمین عجایب و اونجا یونیسف غرفهای داشت برای تشویق بچه ها به شیر خوردن .اونجا بود که به بچه ها یک پاکت شیر و یک بسته جایزه بنام شیرو   دادن. ماجرای اون شیروی جایزه که شامل پوستر بزرگ از شیرو و یک کتاب داستان و یک بازی و یک خط کش قد کودکانه و تعدادی برچسب بود از اینقرار بود که شیرو قصه یک بچه  شیری هستش که هر روز سه لیوان شیر میخوره و به کسانی که شیر نمیخورن با تردستی که فرشته شیر بهش یاد داده پاکت شیر ظاهر میکنه و میده تا اونها هم شیر بخورن و قوی بشن. ما خطکش قد شیرو را ت...
12 بهمن 1391

بار دیگر تاریخی رند در زندگیت

سلام امید زندگیم امروز٤سال و ٤ ماه و٤ روزه شدی...مبارکت باشه پسرم ٤ سال  ٤ ماه ٤ روز   آرمان ٤سال و ٤ ماه و ٤ روزه  ٩١.١١.٢ عکسهای امروز در ادامه مطلب امروز 4 سال و 4 ماه و 4 روزه شدی...مبارکت باشه پسرم ٤ سال ٤ ماه ٤ روز    آرمان  ٤ سال و ٤  ماه و ٤  روزه  ٩١.١١.٢ امروز طبق معمول صبح ساعت 8 بیدار شدی و صبحانه را در مهد در کنار دوستانت خوردی.تعدادی از عکسهایی که از دوربین آنلاین مهد برات گرفتم تا جریان کلاسی امروزت را برات ثبت کرده باشم.بعد از اینکه ن...
2 بهمن 1391

آرمان میره دیدن عمو قناد

سلام مدتهاست که آرمان با دیدن برنامه های مختلف بچه ها و همینطور حضور اونها در این برنامه ها دلش میخواست که تو یکیشون شرکت کنه.حالا ما هم کلی اس ام اس به هر کدوم از این برنامه ها زدیم و ایمیل فرستادیم.فکر کنم پارسال بود که به برنامه عمو قناد (جمعه به جمعه خونه به خونه ایمیل زدم یا اس ام اس فرستادم.برنامه عمو پورنگ را که نگو که بیشترین اس ام اس من فقط به این برنامه بوده که هنوز خبری نیست.برنامه خاله شادونه که 5 ماه پیش زنگ زدم و اسم بچه ها را دادم تا همین ماه پیش که خبری نشد و دوباره تماس گرفتم و مجددا اسم بچه ها را  دادم.آرمان اینقدر با حسرت به بچه های داخل استدیو نگاه میکرد و میگفت مامان برای من جا...
15 آذر 1391

شرح ایام مهر و آبان 91

سلام  سلام و صدتا سلام   وضعیت ایام مهر و آبان 91 با شرح توضیحات فعالیتهای آرمان در این ماهها مهر 91 آرمان سعی میکنه جدی باشه و نخنده نگرانی مامان از بابت مهد با مدیریت جدید کاملا بر طرف شد.شما هر روز مشتاقانه به سمت مهد میری که اون هم بخاطر فضای خوب و شاد مهدتون هستش.همه چیز روی روال خیلی خوبی جلو  میره و مربیتون هم در عین مهربونی بسیار مقتدرانه از عهده تمامی شما برمیاد.من صبحانه را تو خونه بهت میدادم ولی شما در جمع بچه ها و با اونها صبحانه خوردن را ترجیح میدی و از این رو بعضی صبحها زود از خواب بیدار میشی و ساعت 8 تا 8.30 ورزش صبگاهی میکنید و از 8.30 تا 9 صبحانه میخورید.میا...
5 آذر 1391